
احسان پول را که از بابا گرفت دوید و خود را به مغازه محمود آقا رساند . حالا آن چیزی را که می خواست خریده بود . مدتی به عکس های روی جلد آن نگاه کرد و بعد به سوی خانه دوید . . .
صبرش نبود ، می خواست هرچه زودتر برنامه را روی رایانه اش نصب کند و هواپیمایی را انتخاب و پروازی نسبتا واقعی را تجربه کند .
فاطمه : « احسان ، مامان میگه بیا شام . »
احسان : « آخه الان چه وقته شامه ؟ بارک الله دختر ، ببینم می تونی مامانو راضی کنی که من امشب شام نخورم ؟ »
فاطمه : « خودت می دونی که راضی نمی شه . در ضمن همیشه همین موقع وقت شام مون بوده . »
فاطمه : « احسان جون ، الان خیلی خوشحالی ؟ »
احسان : « خب معلومه ، این برنامه باید خیلی عالی باشه ، می شه باهاش تقریباً مثل یه هواپیمای واقعی پرواز کرد ، صبرم نیست ، مامان پس شام کو ؟ مامان جون اصلا می شه من امشب شام نخورم ؟ اجازه بدین دیگه . . . »
مامان : « نه نمی شه ، حاضره ، فاطمه برو بابات رو هم صدا کن بیاد برای شام . »
احسان شام اش را هول هول خورد ، یعنی اصلاً نفهمید که چه خورد .
بی تاب این بود که هرچه زودتر مرحله های نصب برنامه را به . . . .
پایان برساند و بتواند پرواز کند . خوشحال از این بود که در روزگاهری زندگی می کند که به مدد فناوری و ساخت مداراتی شبیه به این ، می تواند تا حدود زیادی آرزوهای خود را شبیه سازی کند .
« کوک شافر » یکی از انواع سوسک پرنده است که بسیار آهسته پرواز می کند و به سطوح نرم و چوبی محیط می چسبد . نوزاد این حشره به صورت کرم سفید رنگی است که از گیاهان تغذیه می کند .
[[page 19]]
انتهای پیام /*