
به نگاه زرد زنبور
تن تو هزار لانه
و برای سار و گنجشک
دل تو هزار دانه
تو گلی قشنگ و خوبی
دل تو چه مهربان است
تو قدی بلند داری
و سرت در آسمان است
تو همیشه خیره هستی
به نگاه داغ خورشید
و در آرزوی آن که
بروی به باغ خورشید
از تصرف شهر به مسیحیان اجازه داده شد . تا همچنان در شهر زندگی کنند که برخی پذیرفتند و بسیاری نیز از شهر رفتند .
[[page 7]]
انتهای پیام /*