
یاد دوست
پیرمردی آمده بود پیش من و با کمال اعتماد می گفت : "من دو تا فرزندم را در راه اسلام داده ام ، امروز هم جنازه ی پسر سومم
که آخرین پسرم هم بود - هجده ساله بودو در عملیات والفجر 8 شهید شده بود - را آورده ام و دفن کردم . چون خودم عازم میدان هستم ، آمدم از شما خداحافظی کنم ."
از شهامت و شجاعت این مرد ، حالی به من دست داد . من اراده کردم که دست این مرد را ببوسم ؛ اما چون او در کف حیاط بود و من بالا بودم ، دهانم نرسید به دست او .
پس از مرگ سولا ، سزار به روم بازگشت و با دو فرد قدرتمند و با نفوذ امپراتوری روم به نام های "پمپه" و "کراسوس" پیمان اتحاد بست . این سه نفر ، همه ی امور امپراتوری را در دست گرفتند .
[[page 10]]
انتهای پیام /*