مجله کودک 291 صفحه 27

کد : 119383 | تاریخ : 14/04/1386

به روی دست او رگهای آبی نشانی از بهار وآسمان داشت همیشه دستهایش بر سر من بهاری از نوازش ، مهر می کاشت ** صدای قل قل قلیانش از دور برایم بهترین آوازها بود همیشه سرفه می کرد و برایم صدای سرفه هایش آشنا بود ** کنار جا نمازش ، او همیشه لباسش بوی عطر شاد می داد نمازش را همیشه ساده می خواند به من هم خواندنش را یاد می داد ** اگر چه بود او مادر بزرگم درون سینه قلب کوچکی داشت زمانی که برایم قصه می گفت نگاهش رنگ و بوی کودکی داشت صندلی تانت محصول سال 1850

[[page 27]]

انتهای پیام /*