مجله کودک 293 صفحه 13

کد : 119457 | تاریخ : 28/04/1386

بچه ها از ترس فرار کردند . فرناز به دنبال آن ها می دوید ، تو سرش می زد ، ماه را به همه شان می داد و فریاد می زد : "ماه افتاد تو چاه! ماه افتاد تو چاه! . . ." بچه ها از ماه خجالت کشیدند ، خیلی ترسیدند ، یکی گفت : "اگر ماه قهر کند وبه آسمان شب نیاید!" یکی دیگر گفت : "اگرماه از غصه آب شود و به زمین برود!" آن یکی گفت : "به خدا ماه همه ی ما را نفرین می کند ." یکی دیگر گفت : "چرا آن ها را اذیت کردیم ؟ ببینید ماه سیاه و ابری می شود! . . ." فرناز تو کوچه می گشت ، خاک بر سرش می ریخت و می گفت : "ماه افتاد توچاه! ماه افتاد تو چاه! . . ." اهل محل می گفتند : "دیوانه! باز به سرش زده! ننه اش کی این را عروس می کند تا همه خلاص شوند ؟" (ادامه دارد) در داخل بخش حلزونی شکل گوش ، مژک های بسیار ریزی وجود دارد که با امواج صدا ، شروع به ارتعاش می کنند . این ارتعاش به عصب شنوایی منتقل می شود و در نهایت پیام عصبی شنوایی به سوی مرکز شنیدن در مغز حرکت می کند و ما صدا را می شنویم .

[[page 13]]

انتهای پیام /*