
ماجرای احمد و ساعت
فرشته طائرپور
پدر احمد هر هفته روزهای جمعه صبح زود ، به کوه می رفت و درست وقتی که سارا کوچولو داشت صبحانه اش را می خورد برمی گشت . هر جمعه وقتی احمد از مادر می پرسید : "پدر کی برمی گردد ؟" مادر جواب می داد : "ساعت 9" آن هفته قراربود که پدر ، احمد را هم با خودش به کوه ببرد . احمد خیلی دلش می خواست مثل پدرش قوی و بزرگ باشد . او از اینکه باید برای این موضوع خیلی صبر کند ، ناراحت بود .
پنج شنبه که رسید پدربا احمد قرار گذاشت که صبح فردا ، ساعت 6 با هم حرکت کنند ، پدر به احمد نشان داده بود که وقتی عقربه ی کوچک ساعت روی 6 و عقربه ی بزرگ آن روی 12 برسد ، ساعت 6 است . احمد فهمیده بودکه وقتی عقربه ی بزرگ صاف بایستد و عقربه کوچک از آن آویزان شود ، آن وقت ساعت 6 است .
ریشتر ابداع شد و از صفر تا 9 تقسیم بندی شده است . زلزله های بالای 7 خسارات فراوانی به وجود می آورند .
[[page 33]]
انتهای پیام /*