مجله کودک 307 صفحه 34

کد : 120094 | تاریخ : 03/08/1386

از سر وکولش بالا می رفت . گاهی هم توی قفس راه می رفت . از اول قفس تا آخر آن فقط ده قدم بود شیر کوچولو وقتی ده قدم می رفت ، سرش می خورد به میله های قفس و دنگ صدا می کرد و درد می گرفت که بعد از قدم دهم دیگر جلو نرود . وقتی ده قدم می رفت ، می نشست ودست و صورتش را می لیسید . یا اینکه دور خودش می چرخید تا دم خود را بگیرد . یاانیکه برمی گشت و ده قدم می رفت تا برسد به میله های آن طرف قفس ، آدم های شهر هر روز می آمدند و او را تماشا می کردند از کارهایش تعجب می کردند ومی خندیدند نگهبان باغ وحش هر روز می آمد و قفس راباز می کرد برای مادر شیرکوچولو آب و غذا می گذاشت ، بعد هم در قفس را می بست و می رفت . یکروز نگهبان باغ وحش یادش رفت در قفس را ببندد . لای در باز ماند . شیر کوچولو از لای در بیرون را تماشا کرد . بعد پایش را از قفس بیرون گذاشت و راه افتاد . ده قدم رفت . رسید به باغچه ای که یک بوته ی بزرگ گل یاس در آن بود . عضلات داخل دستگاه گوارش از نوع عضلات غیر ارادی هستند که توسط اراده و خواست ما کنترل نمی شوند به این ماهیچه ها ، عضلات صاف می گویند .

[[page 34]]

انتهای پیام /*