
من با شیندن این خبر وحشتناک ، همان گونه عبا و عینک به اتاق بغل دفتر ، که اتاق ساده ی حضرت امام بود رفتم و با توجه به همان نظم دقیق زندگی آن بزرگوار می دانستم که ایشان در آن زمان که اذان ظهر می گفتند ، سر سجاده ی نماز و آماده ی انجام فریضه ی ظهرند . با همان وضع ، خود را به جلوی سجاده نماز حضرت امام رساندم . مرا که با آن حالت دیدند ، فرمودند :
چه خبر شده است ؟
من سخنان استاندار را بازگو کردم و عرض کردم : « گوشی در دست ایشان است و منتظر پاسخ و دستور حضرت عالی اند . » امام طوری که انگار هیچ مطلب غیرمعمولی نشنیده بودند ، با همان آرامش همیشگی ، فرمودند :
بروید به ایشان بگویید جنگ است آقا ! جنگ است !
همین دو جمله را فرمودند و به دنبال گفتن فصول بعدی اقامه خود رفتند و سپس هم بدون توجه به اینکه من هنوز ایستاده ام ، تکبیرالاحرام گفتند و با آرامش نماز ظهر را شروع کردند . هنوز آن جملات و آهنگ آن ، در گوش من طنین انداز است .
« هامستر » دندان های تیز و جونده ای دارد . به همین دلیل در قفس های فلزی نگهداری می شود .
1- چرخ دوّار برای حرکت « هامستر » در قفس
2- ظرف آبخوری
3- دانه های حبوبات خشم و غلات
[[page 5]]
انتهای پیام /*