مجله کودک 314 صفحه 8

کد : 120332 | تاریخ : 22/09/1386

قصه های پیامبران (حضرت ادریس- قسمت دوم) مجید ملامحمدی حیله ی زن پادشاه پادشاه در قصر خود آرام و قرار نداشت . او کلاغ سیاه و دست آموز خود را در بغل گرفته بود و با او حرف می زد . - ای پرنده ی زیبا ، امروز مردی گستاخ در سرزمین پهناور ما به من جواب « نه » داد . سزای او چیست ؟ کلاغ سیاه فقط نگاهش کرد و چیزی نگفت . پادشاه با خشم پا های او را گرفت و تکانش داد . - چرا حرف نمی زنی . چرا به کمکم نمی آیی ؟ کلاغ چند بار قارقار کرد . پادشاه با ناراحتی او را توی قفس کوچکی انداخت . بعد به ایوان بزرگی که رو به رودخانه بود رفت و فریاد زد : « من آن باغ زیبا را می خواهم . آن میوه های آبدار همین فردا باید برای من بشوند . همین فردا !) ناگهان صدای نازکی در قصر پیچید . - همین فردا می خواهی ! ؟ پادشاه ساکت شد . صدای همسرش بود . همسر جوان او نزدیک شد و با خنده گفت : « این که ناراحتی ندارد . تو پادشاه این سرزمین هستی و آن باغ هم برای تو خواهد شد ! » پادشاه با غصه و التماس جلوی پای او نشست و پرسید : « چگونه . . . کمکم کن می گویند آن مرد از یاران ادریس است . اگر به زور باغ او را بگیریم ، ادریس به کمکش می آید و نمی گذارد . » زن که لباس سرخ بلندی بر تن داشت . دور او قدم زد و خنده کنان دستهایش را به هم مالید . P مثل Puppet [نمایش عروسکی] : یکی از قدیمی ترین انواع نمایش در جهان ، نمایش به وسیله ی عروسک است . این نوع نمایش از سالیان دور در چین هند و آفریقا انجام می شد . با وجود قدیمی بودن این سبک از نمایش ، باز هم امروزه نمایش عروسکی طرفداران زیادی بخصوص در بین بچه ها دارد .

[[page 8]]

انتهای پیام /*