
یک دانه زیتون ، یک دانه خرما
« یک دانه زیتون ، یک دانه خرما » قصه ی دو کودک را بیان می کند که یکی ساکن شمال کشور است و و « مازیار » نام دارد و دیگری در جنوب زندگی می کند و نام او « فواد » است . این دو هم دیگر را ندیده اند اما مازیار با ارسال بسته ای زیتون به جنوب از راه نامه با فواد آشنا و دوست می شود .
قصه ی « یک دانه زیتون ، یک دانه خرما » نوشته ی « سیدمهدی مجتهد » با چنین موضوعی نوشته شده است و برای بچه های سالهای پایانی دبستان و دوره ی راهنمایی خواندن آن مناسب است . نویسنده با قلم خود به زیبایی توانسته است بخشی از اخلاق و روحیات فرهنگ شمال و جنوب کشور را در یک قصه نشان دهد . کتاب از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است . قسمتی از قصه را را با هم می خوانیم .
خنثی کردن بمب و مواد منفجره از کارهای خطرناکی است که انسان انجام آن را بر عهده روبات های مخصوص گذاشته است . نیروهای نظامی و پلیس از این نوع روبات ها در اختیار دارند .
[[page 32]]
انتهای پیام /*