
- بگو تن بر !
- آی کدو تن بر ، آقا بالاسر ! تو راه که می آمدی ، ندیدی یک پیرزن ؟
- دیدم و دیدم ، چرا ندیدم ؟ به راه دراز ، به رود پر آب ، چه پیرزنی ! چه سر و تنی ! چاق و چلمبه ، کباب کوبیده ، سرخ وسفید ، انار و سیب ، چه غذایی آی خانم گرگ ! بخور و ببر آی خانم گرگ1 »
آب از لب و لوچه ی گرگ راه افتاد ، لیزخورد ، آویزان شد و گفت : « آی کدو تن بر تو را به باران جَرجَر ، مرا ببر به راه پیرزن ! »
کدو تن بر گفت : « به روش چشم ! جستی بزن ، بپر هوا ، زود برو تو دل من ! »
خانم گرگ زوزه کشید ، به هوا پرید ؛ رفت و نشست تو شکم کدو تن بر . الک و دولک ، دَلنگ و دولنگ ، قِل و قِل و قِل ، ول و وِل و وِل ؛ کدو تن بر رفت و رفت و تا رسید به یک ببر سفید و قهوه ای ، با پوست راه راهی ، پنجه قوی ، دندان تیز ، ببر گفت :
- آی کدو تنبل !
- وای نگو تنبل !
- پس چی بگویم ؟
- بگو تن بر !
کشتی های جنگی بادبانی وایکینگ ها
[[page 15]]
انتهای پیام /*