
خانهای برای آیدا
قسمت اول
امیر محمد لاجور
مهشاد از مدرسه برگشته بود و زنگ در خانه شان را می زد. اما پس چرا آیدا در را باز نمی کرد. مهشاد مدتی معطل شد. خسته بود و می خواست زودتر به خانه برسد و خستگی اش را در کند. مهشاد چندین بار آیدا را صدا زد. اگر چه که خود می دانست صدایش تا طبقه چهارم نمی رسد. آن هم در این اسفند ماه سرد که تمام پنجره ها بسته است. مهشاد: سلام مهسا، ببخشید زنگ شما را زدم می شه در رو باز کنی ؟ هر چی زنگ می زنم آیدا در رو برام باز نمی کنه شاید خوابش برده. مهسا: سلام خوبی؟ بیا تو ببینم چه خوب شد که زنگ ما رو زدی ، آخه حوصله ام کلی سر رفته بود، بیا که نهار پیش منی ، کلی کوکو درست کردم.
مهشاد: ممنونت ام، باشه برای یه وقت دیگه، آخه خودت می دونی که آیدا تنهاست و منتظر منه ، برم ناهارش رو گرم کنم که حتما تا حالا خیلی هم گرسنه اش شده. مهساک نگران نباش، من سه ساعت پیش بود که رفتم و یه سر بهش زدم و برایش شیر و بیسکویت بردم...
حالش هم خوب خوب بود و داشت با عروسک اش بازی می کرد. بهش اصرار کردم بیاد پایین، پیش من و تنها نمونه اما گفت که می خواد اصلان خان رو بخوابونه. اصلا من می گم برو اونو هم بردار و دوتایی با هم بیاین بجنب زود بیاین ها، منتظرتونم
مهشاد: ممنون که گفتی، زحمت ...
مهسا: چه زحمتی ؟ تعارف نکن می رم که بشقاب ها رو بچینم...
نام رز: آلک رد
ارتفاع بوته: 90 سانتی متر
تیپ: بوتهای گل درشت
استقامت گل: بسیار مقاوم
زمان گل دهی : تابستان تا پاییز
[[page 10]]
انتهای پیام /*