
قصهی پیامبران (حضرت ابراهیم(ع)- قسمت آخر)
میهمانِ گرسنه
مجید ملامحمدی
پیرمرد غریب دست بر شکم خود گذاشت. دائم قار و قور می-کرد.
گرسنه بود. خیلی زیاد! یک مرد راهِ خانهی ابراهیم (ع) را نشانش داد.
- ته آن باغ، سرایِ ابراهیم است. او در مهماننوازی زبانزد است. هر
روز هم مهمان دارد.
پیرمرد به درِ خانهی ابراهیم آمد. در زد. ابراهیم بیرون آمد و سلام
کرد.
سلام بر تو ای مرد مهمان دوست، من غریبم و گرسنه، آیا غذایم
میدهی؟
ابراهیم با خوشحالی گفت: «آری، به خانهی من خوش آمدی.»
پیرمرد خواست به خانهی او برود که شنید ابراهیم میگوید: «آیا
تو خداپرست هستی، خدای آسمانها و زمین...؟»
پیرمرد ایستاد و جواب داد: «نه... من یک آتش پرست هستم.»
چشمهای ابراهیم، خالی از شوق شد. به طرف خانه برگشت و گفت:
«نه، خانهی من فقط برای خداپرستان باز است.»
پیرمرد غمگین شد و بازگشت. حالا هم گرسنه بود هم غمگین. او راهِ
بیابانِ بیرون شهر را در پیش گرفت.
وقتی ابراهیم به خانه آمد، جبرئیل- فرشتهی بزرگ آسمانها- از
سوی خدا برای او پیام تازهای آورد:
- ای ابراهیم، ما نود سال روزی و غذایِ آن بندهمان را دادیم، اما تو
به او یک وعده غذا ندادی، آن هم به خاطر اینکه ما را نمیپرستد!
دل ابراهیم پر از درد شد. برخاست و با اضطراب از خانه بیرون آمد. پیر
مرد نبود. به اینسو و آنسو خیره شد. به بازارِ سرِ راه رفت. اثری از او ندید . به یکی
از دکاندارها گفت: «آیا پیرمردی را ندیدی که غریب بود و تنها...؟!»
نام جنگنده: ساب ویگن JA 37
کشور سازنده: سوئد
تیپ: جنگنده یک نفره
موتور: ولوو
حداکثر سرعت: 2124 کیلومتر بر ساعت
تجهیزات: - یک اسلحه «اورلیکون»
- موشکهای هوا به هوا- حمل بمب و راکت
[[page 8]]
انتهای پیام /*