
قصهی پیامبران (حضرت اسماعیل (ع)- قسمت دوم)
دوری از وطن
مجید ملامحمدی
ابراهیم، هاجر و اسماعیل از دشتها و درّهها گذشتند تا به سرزمین بزرگ و خشکی رسیدند. باد سوزانی در پرواز بود. شترها آرام آرام پا به زمین داغ بیابان میگذاشتند. اسماعیل صورتش را در دامن مادر پنهان کرده بود. ابراهیم دائم خدا را شکر میکرد. وقتی نگاهش به هاجر و اسماعیل میافتاد، دلش میلرزید. آنها چه سرانجامی در پیش داشتند؟! خداوند دستور داده بود که او در بیابان مکه، هاجر و اسماعیل را بر زمین بگذارد. سپس به
فلسطین بازگردد. شترها ایستادند. ابراهیم کمک کرد تا هاجر و اسماعیل از شتر خود پایین آمدند. او با ناراحتی گفت: «باید شما را در اینجا بگذارم و برگردم!»
هاجر به گریه افتاد. دامان ابراهیم را گرفت و با اضطراب گفت: «ای ابراهیم، چه کسی به تو دستور داده که ما را در اینجا بگذاری؟ اینجا، نه درخت دارد و نه آب!»
ابراهیم گفت: «خداوند به من دستور داده است!»
نام پرنده: اردک وستلینگ
اندازه: 55 تا 61 سانتیمتر
گستردگی در جهان: فیلیپین، شمال استرالیا، گینهنو
زیستگاه: مردابهای مناطق گرم
غذا: علوفه، گیاهان آبدار
سایر ویژگیها: 7 تا 8 تخم میگذارد.
[[page 8]]
انتهای پیام /*