
هاجر آرام شد. به آسمان نگاه کرد و گفت: « اگر خداوند دستور داده، پس او ما را رها نخواهد کرد.»
چشمهای ابراهیم پر از اشک شد. فوری اسماعیل را بغل کرد. او را بویید، نوازش کرد و چند بار بوسید. بعد سوار بر شتر خود شد و همراه شتر دیگر به سمت فلسطین، راه افتاد.
او میرفت و هاجر و اسماعیل، آرام آرام از نگاهش دور میشدند. کمی که دور شد، بر تپهای بلند ایستاد! برگشت و به آنها چشم دوخت. دیگر به خوبی دیده نمیشدند. گلویش
پر از بغض شد. لبهایش را به دعا باز کرد و گفت: «خدایا شهر مکه را شهر امنی قرار بده. خدایا به خانوادهی من، در این سرزمین بیآب و علف کمک کن...»
(ادامه دارد)
نام پرنده: قوی گردن سیاه
اندازه: حدود یک متر و بیست سانتیمتر
گستردگی در جهان: آمریکای جنوبی
زیستگاه: رودخانهها، دریاچهها
غذا: سبزیجات و گیاهان، حشرات
سایر ویژگیها: 4 تا 8 تخم میگذارد.
[[page 9]]
انتهای پیام /*