
قصه ی پیامبران (حضرت اسماعیل (ع) ـ قسمت سوم)
قصهی
زمزم
اولین بار، خانه ی کعبه را حضرت آدم (ع) ساخت. اما در زمان حضرت
نوح (ع) وقتی سیل آمد، کعبه خراب
شد حالا اثری از آن نمانده بود.
هوهوی بلند باد، دلِ هاجر را
میلرزاند. اسماعیل در بغلش آرام
بود. هاجر دایم به اطراف خود نگاه
میکـرد. بعـد خـدا را صـدا میزد.
گـاه دست های باد، غبار تپّهها را
میگرفت و به طـرف آنها میکشاند.
هاجر راه افتاد و گفت: «شاید کسی به کمکان بیاید!»
اما هیچ کس در آن جا نبود. نگاهش به درختچه ی خاری افتاد. با عجله
به آن نزدیک شد. فوری عبایش را از سر برداشت و روی آن کشید.
سایه بان کوچکی برآن درست شد.
ـ خدایا...ای خدای بزرگ!
باد به سایه بان چنگ انداخت. میخواست آن را با خود ببرد. هاجر
گوشه های عبا را به شاخه های درختچه گره زد.
اسماعیل که نگاهش میکرد گفت: «آب. مادر من تشنه ام!»
هاجر با غصه گفت: «صبرکن عزیزم!»
نام پرنده: مرغ ترومپت نواز بال سفید
اندازه: 46 سانتی متر
گستردگی در جهان: منطقه آمازون
زیستگاه: جنگل بارانی
غذا: میوه، دانه های خوراکی، حشرات
سایر ویژگی ها: 6 تا 10 تخم میگذارد.
[[page 8]]
انتهای پیام /*