مجله کودک 348 صفحه 10

کد : 121382 | تاریخ : 02/06/1387

از دردسر های من امیر محمد لاجورد قصه این هفته قرار بود به این صورت شروع شود که: آقا مجتبی طبق روال هر روز از خانه اش خارج شد تا به محل کارش برود. بعد از طی چند کوچه ایستاد. چیزی توجه اورا به خود جلب کرده بود. یک دم باریک که در پیاده رو افتاده بود. آقا مجتبی: «اِهِه،عجب دم باریکی، پسر عجب چیزیه.» چشمان آقا مجتبی برق می­زد. انگار دم باریک دهان باز کرده بود واو را صدا می­زد. دم باریک اگر چه کمی کهنه.... اماسالم و کار راه انداز به نظر می­رسید. جای هیچگونه معطلی نبود. حالا دست آقا مجتبی دراز شده بود تا دم باریک را از زمین بردارد. آقا مجتبی: « معلومه که جنس اش هم خیلی خوبه عجب چیزی پیدا کردم، جانمی جان.» در طی مسیر زندگی ممکن است با خیلی چیزها مواجه شویم، اما ... اما در آن لحظه آقا مجتبی خیلی خوشحال بود. و خوشحالی اش این قدر زیاد بود که اصلا به فکرش نرسید که شاید آن دم باریک صاحبی داشته باشد، صاحبی که آن را گم کرده است. Ÿ نام جاندار: نوعی اختاپوس ( هشت پا) Ÿ اندازه : بیش از یک متر ونیم Ÿ گستردگی: شرق اقیانوس آرام Ÿ زیستگاه : عمق 800 تا1500 متر Ÿ تغذیه : ماهی های کوچ، سخت پوستان

[[page 10]]

انتهای پیام /*