مجله کودک 353 صفحه 3

بچّه: بله آقای دکتر، خیالتون را حت باشه، با مسواک برادرم عوض کردم!! نویسنده سردبیر مجله به یک نویسنده رو کرد و گفت:آقا شما واقعا مطمئنی که این داستان بی سابقه رو خودتون نوشتید؟ نویسنده جواب داد: البته، البته. سردبیر لبخندی زد و با پوزخند گفت: خدای بزرگ، بالاخره من موفق شدم «ویکتور هوگو» رو ببینم! سامان حاجیلو از ارومیه لطیفه ساندویچی یکی می­ره ساندویچی از فروشنده می­پرسه: آقا ساندویچ دارید؟ آقاهه می­گه:بله آقا، داریم! چی می­خوری!؟ مشتری می­گه: اونش به قلّه اِورِست یکی قله اورست رو فتح می­کنه، خبرنگارها جمع می شن و ازش می­پرسن:آقا رمز موفقیت شما چی بود؟ مرد می­گه: راستش آقا من این چیزها حالیم نیست. اگه بازم بهم بخوره، می آم انی بالا! سهیلا دوستدرا، 10 ساله از کرمان لطیفه گدا خانمی یک تومان کف دست گدایی گذاشت و پرسید بگو ببینم، چطور شد گدا شدی؟ گدا آهی کشید و گفت: چه عرض کنم خواهر، حتما مثل شما ولخرجی کردم! مسواک دکتر: پسرم، بهت گفته بودم که مسواکت رو هر ماه عوض کنی، این کار رو کردی؟ زینب سیاهپوش/ 5 ساله/ از تهران زهرا رجبی کیوانی /8ساله/ از تهران نیکو حبیب رضایی/ 12 ساله/ از تهران سید ابوالفضل ساداتی/ کلاس اول/ از ساری لطیفه شکار شیر اوّلی:یک روز من به یک شیر هجوم بردم و دمش را بریدم! دوّمی: پس چرا سرش را نبریدی؟ اوّلی: چون قبل از من یک نفر سرش را بریده بود!! امیرحسین نادری 11 ساله از تهران مقدمه: همه ماهه، نامه­ها و تلفن­های دوستان زیادی از خوانندگان مجله به دفتر مجله می­رسد که در آنها خواسته شده است، موضوع کتاب در مجله به فوتبال هم اختصاص پیدا کند. اما از آنجایی که فوتبال بخش های بسیار زیادی دارد، تصمیم گرفتیم در ابتدا و برای رضایت خاطر دوستان عزیزی که با ما تماس داشتند، از فوتبال اروپا مطالبی چاپ کنیم و برای این منظور، باشگاههای مطرح فوتبال در اروپا را برگزیدیم. امیدواریم این بخش مورد توجه علاقمندان قرار بگیرد.