مجله کودک 358 صفحه 14

کد : 121817 | تاریخ : 11/08/1387

آدم عاشق عباس قدیر محسنی آدمی که از سایه خودش می نرسید و دست چپ و راستش را بلند نبود و فکر می کرد آفتاب همیشه لب بام آن ها است ، عاشق شد . بعد دیگر از سایه اش نترسید و دست چپ و راستش را یاد گرفت و فهمید آفتاب لب بام همه خانه ها هست و خیلی چیز های دیگر هم یاد گرفت و فهمید آفتاب لب بام همه خانه ها هست و خیلی چیز های دیگر را هم یاد گرفت . یاد گرفت بلند بلند بخندد و بلند بلند گریه کند . یاد گرفت مدتها به یک نقطه خیره شود و از جایش تکان نخورد و به چیز هایی که تا حالا ندیده بود هم فکر کند . عاشق ، دیگر از هیچکس و هیچ چیز نمی ترسید . توی دهان اژدها می رفت ، با دم شیر بازی می کرد و سر گرگ کلاه می گذاشت . آدمها درباره او خیلی حرف می زدند . می گفتند ، عاشق دختر شاه پریان را دوست دارد . می گفتند او را توی خواب در آسمان ها دیده است و عاشقش شده است . می گفتند او را توی خواب در آسمانها دیده است و عاشقش شده است . می گفتند ، عاشق ، پری دریایی اقیانوسها را دوست دارد و چند وقتی است به خاطر طوفان پری دریایی را ندیده استادیوم المپیک رم ، محل برگزاری بازی های المپیک 1960 نیز بود و جام جهانی فوتبال در سال 1990 نیز در این باشگاه انجام شد .

[[page 14]]

انتهای پیام /*