
قصه ی پیامبران (حضرت یوسف (ع)- قسمت چهارم
نجات یوسف
مجید ملامحمدی
آرام مواظب باشید ، اسیب نبینید .
نگاه کنید ارباب ، او سالم و آرام است!
برده ها یوسف را از توی چاه بالا کشیدند . او ناله نمی کرد حرفی نمی زد و آرام بود . یکی از ارباب ها که اسمش مالک بود با تعجب گفت : چه کودک زیبایی- مژده مژده به جای آب خدا به ما این ماه درخشان را هدیه داد .
ارباب های دیگر به دیدن یوسف امدند . برده ها لباس اوردند و بر تن یوسف کردند . یوسف سه شب و سه روز در میان چاه زندانی بود اما در این مدت دائم با خدا حرف زده بود و در دل شامید داشت .
اکنون چند ارباب بزرگ همراه با بارهای تجارتی و برده های زیادشان مسافر سرزمین مصر بودند . ان ها چند دقیقه ای می شد که در کنار چاه و درختان برای استراحت ایستاده بودند .
یکی از ارباب ها گفت ای مالک با این کودک رفتار خوبی داشته باشد او کسی را ندارد
در سال 1929 اولین دوره لیگ فوتبال اسپانیا راه اندازی شد . در این مسابقات رئال مادرید پیشگام و در ردیف اول جدول بود اما ناگهان اخر فصل به اتلتیکو بیلبائو باخت و قهرمانی را از دست داد .
[[page 8]]
انتهای پیام /*