مجله کودک 418 صفحه 9

کد : 123387 | تاریخ : 03/11/1388

یک چشم قسمت دوم آسمان دزدید و پیش دزد یک چشم آورد. دزد یک چشم با دیدن دختر شاه پریان دوباره گل از گلش شکفت و دستور داد دزدهای یک چشم توی تمام سرزمین خل ها، جار بزنند که عروسی دزد یک چشم با دختر شاه پریان فردا برگزار می شود و هفت روز و هفت شب همه باید شادی و پایکوبی کنند. بعد هم دستور داد همه کوچه ها، خیابان ها و دروازه ها را آذین بندی کنند. دزدی های یک چشم هم به فرمان شاه خودشان راه افتادند و با طبل و شیپور توی سرزمین جار زدند و دستور شاه را اعلام کردند. خل ها هم که عروسی را خیلی دوست داشتند . خوشحال شدند و همان جا بساط خود را راه انداختند. دزد یک چشم که خیلی خوشحال بود، دستور داد یک خواننده خوب هم برای جشن عروسی او پیدا کنند و یک نفر را هم بیاورند تا مجلس را گرم کند. داود که از بچگی توی خانه می خواند و بعد هم توی کوچه و خیابان خوانندگی را ادامه داده بود. اول از همه داوطلب شد که در جشن عروسی بخواند و قاسم گدا هم که توی گرم کردن مجلس از همه بهتر بود، همراه دزدهای یک چشم رفت توی قصر شاه. دزد یک چشم که حالا کنار ملکه خود، دختر شاه پریان نشسته بود و به تختش تکیه داده بود با دیدن داود و قاسم گدا خندید و گفت : « خوب هنرمندان، هنر خودتان را به ما نشان بدهید، ببینیم.» .... Ÿ نام اسب : بارکش شلسویک Ÿ ویژگی کلی : بدنی کوتاه وقوی به همراه ماهیچه های قدرتمند دارد Ÿ رنگ : قهوه ای و شکلاتی

[[page 9]]

انتهای پیام /*