مجله کودک 421 صفحه 9

کد : 123520 | تاریخ : 24/11/1388

من هم تماس گرفتم و دیدم از خانه امام مرا میخواهند. با اتومبیلی که در اختیارم بود، فوری پیش امام برگشتم و دیدم ایشان به درد قفسه صدری و درد قلبی دچار شده است. البته همکاران من درمانهایی را شروع کرده بودند. به درمان ادامه دادیم و الحمدلله ایشان خوب شدند. از آن جایی که وظیفه یک پزشک این است که همیشه باید دنبال علت و دلیل بیماری بگردد، هر وقت که امام یک ناراحتی پیدا می کرد، ما در جستجوی علت آن بودیم. آن روز هم شروع کردیم به تحقیق و پرس و جو درباره علت بیماری ایشان، تا بفهمیم چرا یک دفعه چنین اتفاق بدی افتاده است. بالاخره بعد از کمی جستجو فهمیدیم که علت چه بوده است . داستان از این قرار بود که بعد از ساعت 8 که ما امام را معاینه کردیم و رفتیم، یک نامه به همراه یک ژاکت نو که تازه با دست بافته شده به اما می دهند. امام، نامه را باز می کند و می خواند، معلوم می شود که از یک مادر دردمند و رنج کشیده است که فرزندش در جبهه شهید شده است. آن خانم محترم در نامهاش نوشته بود که "من با هر دانهای که روی این ژاکت زدم یک صلوات فرستادم و یک بار امام را دعا کردم!..." امام، وقتی این نامه را می خواند از نظر عاطفی به شدت متأثر می شود و همین تأثر باعث می شود که در قفسه صدری و درد قلبی به سراغ ایشان بیاید. او در فیلم "خوردنی نیمهشب" محصول سال 1941 رسما "تام" نامیده شد. تام در سال 1950 ، با طراحی پوست آبی و چشمان سبز به شکل امروزی خود درآمد.

[[page 9]]

انتهای پیام /*