قوطی رنگ گفت: «آره، ما دوتامون تو یه ادارهایم. این آقای پغور قاطی همین جوری منو برداشته و با خودش آورده خونه. نمیفهمم این کارش یعنی چی؟ من که مال اینجا نیستم، الآن آبدارچی ادارهمون داره دربهدر دنبال من میگرده.»
شیشهی شامپو گفت: «تو چه جور همکاری هستی که هنوز این پغور قاطی رو نشناختی؟»
قوطی رنگ گفت: «حالا دیگه شناختمش. دلم میخواد بلایی سرش بیارم که مرغای آسمون به حالش گریه کنن.»
بعد فکری کرد و گفت: «ببینم دوست عزیز، جات رو با من عوض میکنی؟ البته اگر از نظر تو اشکالی نداره و مشکلی برات پیش نمیآد؟»
شیشهی شامپو گفت: «ای بابا تو این خونه همه با هم جا عوض میکنن. اصلاً اینجا هیشکی به هیشکی نیست.»
قوطی رنگ گفت: «پس از نظر تو اشکالی نداره؟»
شیشهی شامپو از روی سر جا لیفی پرید و پایین و رفت کنار تی و گفت: «شما بفرما بالا.»
قوطی رنگ پرید سر جای شامپو.
* * *
پغور قاطی از اداره آمد خانه. با خوشحالی رفت توی حمام. قلم مو و قوطی رنگ یعنی شیشهی شامپو را برداشت و رفت تا در و پنجرهی خانه را رنگ بزند. رنگ را خالی کرد توی یک سینی و قلممو را توی آن زد و کشید روی در؛ بالا به پایین،
هوندا F 600 CBR
یکی از تفاوتهای این موتورسیکلت با 600 CBR، سبکی وزن آن است. در این موتورسیکلت از آلومینیوم استفاده بیشتری شده است.
[[page 15]]
انتهای پیام /*