مجله کودک 427 صفحه 35

کد : 123810 | تاریخ : 21/01/1389

صبح روز بعد عبدو در خورجینِ اسبِ دوستش پنهان شد و از دروازهی شهر بخارا گریخت. افراد پادشاه هر چه به دنبال او گشتند نتوانستند پیدایش کنند. دردسرتان ندهم، عبدو با دلی شکسته از دیاری به دیار دیگر میگریخت اما دلش با سَروَرش صدرِجهان بود. هر روز که میگذشت بیشتر و بیشتر دلش برای او تنگ میشد. آنقدر که نه میتوانست درست و حسابی غذا بخورد و نه خوش بگذراند. از طرفی دست و دلش هم به هیچ کاری نمیرفت. حال بشنوید از قصر و حال روزِ مَلِک صدرجهان... نمای جلو در سال 1993 زمان عرضه این وسیله، به علت بهای گران آن خریدار کمی وجود داشت. اما رفته رفته با رقابت با کمپانی یاماها، بهای موتور ارزانتر شد.

[[page 35]]

انتهای پیام /*