
قصّههای زندگی امام خمینی
سوغات مشهد
خانم مریم کشاورز، نوهی برادر امام نقل میکند:
آن روزها من بچه بودم و برایم جالب و قشنگ بود، که میدیدم آقا همیشه پیش از شروع نماز، با یک شانه مَحاسنِ* خودش را خوب شانه میکرد و به صورتش عطر میزد. همیشه توی جانماز آقا یک شانه و یک شیشه عطر وجود داشت. یک بار که با خانوادهام برای زیارت امام هشتم به مشهد رفته بودم، در آن جا تصمیم گرفتم که برای امام یک سوغاتی بخرم. مادرم میگفت: «معلوم نیست که آقا سوغاتی را قبول کنند!» اما من خیلی اصرار کردم و گفتم حتماً باید بخرم. یک شیشه از عطرهای ارزان قیمت مشهد را انتخاب کردم و خریدم.
وقتی که به تهران برگشتیم، با مادرم پیش امام رفتم. در آن جا مادرم به امام گفت: «آقا،
Õ نام گل: جنرال دی وت
Õ ارتفاع: 40 سانتیمتر
Õ زمان گلدهی: اوایل بهار
Õ سال پیدایش: 1904
[[page 8]]
انتهای پیام /*