مجله کودک 464 صفحه 37

کد : 125006 | تاریخ : 04/10/1389

شب رسید. همه جا تاریک شد. چیزی نمی­دیدند اما هنوز منتظر بودند. صدای ضعیفی از دوردست­ها آمد. گوش­های­شان تیز شد ... دیلینگ ... دیلینگ ... صدا صدای گله بود. سگ گله زودتر از همه آمد. نشانه آن بود که گله الان می­رسد. کمال بی­تاب است. تا چشمش به مش موسی می­افتد ذغال را به او نشان می­دهد و از اوکمک می­خواهد. مش موسی: (( کمال جان، گوسفندها تازه از چرا برگشته­اند. خودت که می­دانی الان خیلی کار دارم. حالا که اینجایید کمک کنید آن­ها را به آغل ببرم و بره­ها را جدا کنیم. بعد ببینیم چه کار می­توانیم برای این حیوان زبان بسته بکنیم.)) کمال پیش خودش فکر کرد چقدر بره، چقدر گوسفند. از صبح تا حالا به چرا رفته­اند و سینه­های­شان پر از شیر است و حالا بره­ها می­خواهند شیر بخورند... خوش به حالشان. خدایا، چرا باید میان این همه بره ذغال من مریض بشه. یعنی میشه زود خوب بشه و مثل این بره­ها بدو بدو کنه؟ مش موسی ذغال را معاینه کرد و گفت: (( باید دو هفته­ای پیشم بمانه تا خوبش کنم. غصه نداره خوب میشه.)) کمال: (( اما من که نمی­توانم ذغال را تنها بگذارم.)) مش موسی: (( تنها کدامه؟ پس من چی­ام؟ تازه این همه بره اینجا هست. یعنی چی؟ چشمت را پاک کن. تو پسر بزرگ خانه­تان هستی. وقتی پدرت توی کوهه، تو مرد خانه­ای. مگر نمی­خواهی بره­­ات خوب بشه؟ بسپرش به خدا و بگذارش این­جا، خیالت راحت باشه...)) حالا ذغال میان بقیه بره­ها بود. از شما چه پنهان، کمال یکی دو قطره هم اشک ریخت. اما کدام مهم­تر بود. خوب شدن ذغال یا ... بیشترین چرخش سیارهای مربوط به زحل است که هر 23/10 ساعت یک دور به گرد خود میچرخد. آهستهترین چرخش را هم ونوس دارد که 01/243 روز طول میکشد تا یک دور بچرخد!

[[page 37]]

انتهای پیام /*