مجله کودک 469 صفحه 16

و توی همین فکرها بود که دوباره راسو از راه رسید و به لاکپشت پیر نگاهی کرد و گفت: «تو که هنوز ایستادی؟ زود باش الآن نوح لنگر کشتی رو میکشه و تو جا میمونی؟» لاکپشت پیر که حسابی حسابی حسابی تعجب کرده بود، به راسو که داشت میدوید، نگاه کرد و باز هم به خودش گفت: «کشتی نوج؟ لنگر؟ اینجا چه خبره؟» بعد هم خمیازه بلند بلند بلندی کشید و سرش را دوباره برد توی لاکش تا یک چرت ششماهه برند که صدای رعد وبرق توی جنگل پیچید و یک قطره باران چکید روی لاکش. لاکپشت که از باران خیلی خیلی خیلی خوشش نمیآمد، مجبور شد دوباره سرش را از توی لاکش بیرون بیاورد و دوباره چشمش بیفتد به راسو که حالا با جفتش به سرعت میرفت طرف تپه.... ادامه دارد در بسیاری از کشورها استفاده از کلاه ایمنی برای موتورسیکلت سوار اجباری است اما این اجباری برای موتور گازی وجود ندارد. چند سال پیش در فلوریدای آمریکا، صاحب یک موتورسیکلت برای