مجله کودک 470 صفحه 5

کد : 125238 | تاریخ : 16/01/1389

دورشان بود و اصلاً ایشان لابهلای آن کتابها گم میشدند. بعضیها به شوخی میگفتند: «هنوز آقا از جایشان بلند نشدهاند.» وقتی دوستان میآمدند آقا را ببینند، همیشه توی آن اتاق بودند. فقط چای که میخواستند، با قاشق توی نعلبکی به استکان چای میزدند که یعنی: «به من چای بدهید.» هنگام غذا هم بلند میشدند و میآمدند. اگر میخواستند که مگس را از اتاق بیرون کنند، با پارچه روانداز خود این کار را میکردند. مگسها را با حشرهکش یا چیز دیگر نمیکشتند. هیچ وقت نشد که از حشرهکش استفاده کنند یا کاری کنند که مگس کشته شود. میتوانم بگویم که ایشان واقعاً مثل ائمه خودشان بودند و این شخصیت و مقام را خدا به عنوان پاداش در همین دنیا به ایشان داده بود. نام خودرو: زلدا Õاسلحه: مسلسل Õنام کشور سازنده: رژیم اشغالگر قدس Õحداکثر سرعت: 61 Õ کیلومتر در ساعت Õتعداد خدمه: 2تا 11 نفر

[[page 5]]

انتهای پیام /*