مجله کودک 485 صفحه 9

کد : 125620 | تاریخ : 21/03/1390

کند. آقا مصطفی هم با پدرش صحبت کرد و سعی کرد امام را راضی کند تا شبها برای استراحت به کوفه برود. اما امام باز هم قبول نکرد و با سرسختی روی عقیدهی خودش ایستاد. سرانجام، وقتی همه حرفهای خودشان را زدند و حسابی اصرار کردند، امام شروع به صحبت کرد و گفت: «من میدانم که هوای کوفه خنکتر است و راحتتر میشود در آنجا زندگی کرد. اما من از این کار خجالت میکشم. الآن خیلی از مردم ایران برای محبت به من یا علاقه به اسلام در زندانهای رژیم شاه بهسر میبرند و زیر شکنجههای سخت هستند یا به شهرهای دوردست با آب وهوای نامناسب تبعید شدهاند. آن وقت شما از من میخواهید به کوفه بروم و راحت باشم؟! نه، چنین چیزی امکان ندارد! البته از همهی شما که به فکر من هستید، تشکر میکنم. اما دیگر اصرار نکنید. چون من دست از عقیدهام برنمیدارم و روی آن ایستادهام. سرباز واحد ضد آتش نیروی هوایی ارتش انگلستان- سال 1945

[[page 9]]

انتهای پیام /*