مجله کودک 488 صفحه 34

کد : 125982 | تاریخ : 11/04/1390

طرف دیگر سنگی و کاهگلی است و هیچ خانه و اتاقی کنار آن نیست، الا این اتاق قدیمی که بالاخانه روی آن قرار گرفته و من حالا توی آن ایستادهام. من مثل بچههای کلاس انشا ننوشته بودم. چاه آب وسط حیاط است و ستونی از سنگ و ساروج روی دهانهی آن ساختهاند. دور چاه همیشه چند تا دلو و پیت آب هست که وقتی آب از روی آنها سرریز میشود به حوض کوچکی میرسد که برای گوسفندهاست. - داوود، داوود! وقتی آب حوض لبپُر میشود میریزد توی حفرهی نخل. وقتِ غروب آفتاب، روی سر شاخههای نخل دیرتر از جاهای دیگر تاریک میشود. من همهی این چیزها را وصف کرده بودم که بچهها خندیدند. نوشته بودم: «وقتی به نخل خانهمان نگاه میکنم پاهایم به زمین میچسبد و منگو میوه منگو حدود چهارهزار سال پیش در هند وجود داشته است. در این میوه مادهای وجود دارد که برای بینایی بسیار مفید است. در گذشته به منگو، میوه تببر هم گفته میشد زیرا دمای بدن را پایین میآورد.

[[page 34]]

انتهای پیام /*