امام خمینی، کانون توجه مسلمانان و مستضعفان
امام محمدالعاصی
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلحَمدُ لله ِِ یَجتَبی مِنَ المَلائکة و من الناس و اَشهَدُ انّ لا اله الا الله ، و الحافظ و الرافع، المعز المذّل، القابض و الباسط و اشهد انَّ سیدنا و مولانا محمد ـ صَلَّیَ الله عَلَیهِ و آله وَ سَلَّم ـ عبده وَ رَسُولُه، لا نبی بعده
برادران و خواهران، خدمت همگی شما سلام عرض می کنم؛ سلامی که سرشار از پیام صلح و برابری است.
صحبت کردن از مرحوم امام خمینی ـ که روحش شاد باد ـ کار بسیار دشواری است. پر واضح است که فردی در جایگاه من فقط می تواند بعضی از جوانب زندگی حضرت امام، و تصمیماتی که در زندگی اش گرفت، و مقاومتی را که در برابر متخاصم در سراسر جهان ایجاد کرد، بیان کند.
تلاشها در این باره به دو بخش تقسیم می شود: اول اینکه برخی عقاید
[[page 49]]را که راجع به آنها تامل شده و به چاپ رسیده است و در پیش روی من قرار دارد، برای شما بخوانم؛ و دیگر اینکه این عقاید یا مطالب تهیه شده را به کناری بگذاریم و به جمع آوری مجدد وقایع آن سالهای بحرانی، سالهایی که امام خمینی نه تنها در مرکز توجه مسلمین و مستضعفین، بلکه در مرکز توجه نیروهای کفر و منکرین خداوند ـ جل و اعلی ـ در سراسر جهان قرار داشت، بپردازیم. تصمیم گیری در چنین مواقعی کار چندان آسانی نیست، زیرا گرچه شما با در نظر گرفتن همه احتمالات، سعی کرده اید به همه موارد بپردازید؛ ولی بیم از آن دارید که نتوانید تمام خصوصیات کسی را که ممکن است فقط یک بار در یک نسل، یک بار در یک قرن، و یک بار در طول زمان ظهور کند، بیان کنید؛ و گذشته از این، فکر می کنم باید توجه شما را به نقل قولها، و یا آنچه قرار است گفته شود، جلب کنم و آنچه را که من باید از روی این کاغذ ـ که امروز آن را تهیه کردم ـ برای شما بخوانم، از نزدیک پیگیری نمایم.
در اینجا مایلم ایده های این مقاله را یک فرض منطقی تلقی کنم، البته با تصدیق اینکه من دیپلمات نیستم، سیاستمدار نیستم، و یک متخصص جدل و مباحثه هم نیستم؛ و بگویم که هر یک از این نوع افراد کسانی هستند که می توانند سخنرانی کنند و بدون اینکه در واقع چیزی گفته باشند، پول زیادی هم به جیب بزنند. وقتی که دربارۀ امام خمینی، انقلاب اسلامی و کشور ایران سخن به میان می آید، دیگر جایی برای تندرویها و مطرح کردن نقشه های تقلب و حقه بازی و موارد دیگر نیست. تمام زحمات، عقاید، حرفها، سیاستها و تصمیمات حضرت امام چاره ای برایمان باقی نگذاشته است جز اینکه در بیان نقش وی، و اظهار نظر دربارۀ میراث به جای مانده از او، استوار، رک و صادق باشیم. در این
[[page 50]]صورت هیچ نشان نفرت و یا قصد سوئی در کلام ما مشاهده نخواهد شد؛ و با در نظر گرفتن اندیشه ها و اعمال ایشان هیچ قصد سوئی نسبت به آن دسته از افراد با ایمانی که ممکن است با مباحث این مقاله تعارض داشته باشند، پیش نمی آید. اینجانب با توجهات لازم و با عنایت خداوند سعی می کنم شخصیت منحصر به فرد حضرت امام را ـ که یادش جاودانه باد ـ در اینجا به شما نشان دهم.
نکته ای که در مورد امام خمینی(س) باید مطرح کنم، در وهلۀ اول توانایی او به عنوان یک عالم دینی است که نه تنها از وقایع جاری و رویدادهای جهانی درک کاملی دارد، بلکه کسی است که قدرت تحلیل و طرح ریزی وی به عنوان یک استراتژیست نیز اهمیت بسیاری دارد؛ ثانیاً انجام اقداماتی است که باید هماهنگ با این نوع از موارد انجام گیرد. چنین موردی تا پیش از زمان حضرت امام وجود نداشت و مسلمانان تا قرنهای پیش عادت نداشتند برای طرح موضوعات عمومی همچون رسانه ها، جنگ، دشمنان داخلی و خارجی مسلمانان، توده های مستضعف، امپریالیزم، صهیونیزم و از این قبیل موضوعات، به حجت الاسلامها، شیخها، آیت الله ها و... مراجعه و به نظر آنها استناد کنند. مسلمانان مجذوب بودند، به جرات می توانم بگویم بسیاری از ما هنوز شیفته و مجذوب رهبران روحانی خود هستیم، کسانی هم هستند که هنوز در مناسبتها و شرایط خاص نظیر مراسم عروسی، تشییع جنازه ها و برگزاری جشنهای روزهای تعطیل و نظیر آنها، مقررات سخت گیرانۀ دینی اعمال می کنند.امام این لایه (سخت گیریها) را شکست و به تعریف مجدد درسها یا گفتمانهایی پرداخت که در دالانهای تاریخ گم شده بودند، یعنی در زمانی که علما از تصمیمات اجتماعی جدا شده بودند، وی اقدام به این
[[page 51]]کار کرد. به همین منظور، امام به تنهایی توانست با مردم مسلمان ایران و خارج از ایران ارتباط برقرار کرده، و به آنها بفهماند که اسلام یک امر محدود به نماز، روزه و برخی شکلهای دیگر مناسک دینی نیست؛ و چنانچه یک مسلمان سنتی پایبند به شعائر دینی که نماز و روزۀ خود را به جا می آورد، نتواند علیه ظلم و بی عدالتی به مخالفت برخیزد، این نماز و روزه و دیگر ملاحظات تشریفاتی دینی، معنی و ارزشی نخواهند داشت.
امام خمینی در مقام یک عالم و یا دانشمند، با شکستن اینگونه قالبهای دینی به خوبی به همگان نشان داد که از بین علمای دین، ممکن است سیاستمدارانی وجود داشته باشند که هم منتقد زبانی؛ و هم مزوّر باشند. دقیقتر اینکه اگر از منبر و مسجد، یک کذاب پیدا شود، خطرش بیشتر از آن است که از لژ سلطنتی و یا پارلمان، یک دروغگو برخاسته باشد. امام ـ که ان شاءالله روحش شاد باد ـ بسیار مشتاق بود که مساجد و منابر را از لوث وجود بی صداقتی و ناخالصی پاک کند و تا حد زیادی هم در انجام این مهم در کشور اسلامی ایران موفق شد؛ در نتیجه، مردم نیز به سمت راستی و کمال، و علم علمایی که حرفشان با نیت قلبی شان منافاتی نداشت، تمایل پیدا کردند. امام توانست با جابه جایی علما در برابر مردم آنگونه که در بافت اسلامی ایران سابقه ای دیرینه پیدا کرده است، در بین علما و مردم پیوندی بر اساس اعتماد متقابل برقرار کند.
در اینجا باید به اعتماد میان مردم و دولت نیز اشاره کنم. اعتمادی که امروزه با استقرار آن در دنیا، می رود تا بین جامعه اسلامی و دولت آنها رابطه برقرار کند. کاری که امام خمینی طی ده سال انجام داد و همۀ علما نیز شاهد آن بودند. در آن زمان هیچ دیوانسالاری حاکم نبود؛ حتی دفتر و دستک و منشی و پیشخدمت و از این قبیل موارد نیز به چشم نمی خورد؛
[[page 52]]هیچ چیز با چنین ماهیتی مابین علما و توده های مسلمان وجود نداشت. در حالی که بر عکس در بسیاری از دیگر کشورهای اسلامی حکومتها برای انجام تشریفات رسمی از علما استفاده می کردند. علمای نسل امام علاقه ای به این نوع تشریفات رسمی از خود نشان نمی دادند؛ در صورتی که برخی از علمای اسلامی در مصر، ترکیه و پاکستان هستند که با یک تماس تلفنی از سوی دفتر رئیس جمهور، در فرودگاه و یا در کاخ ریاست جمهوری حضور یافته، و از یک مقام عالیرتبه و یا مملکتی استقبال به عمل می آورند. این قبیل علما که در کشورهایی نظیر مصر، فلسطین و ترکیه وجود دارند مترصد فرصت هستند و با غنیمت شمردن زمان، خود را برای عرضه آماده می کنند. ممکن است این عمل نزد برخی مردم، غیر منصفانه به نظر بیاید؛ اما کوشش حضرت امام در احیای قداست جایگاه روحانیان، کاری بود که در عصر ما مشابهی برای آن وجود ندارد. در حالی که امروزه مسالۀ راحت طلبی در میان ما رشد کرده، و برخی از علما با مجذوب تشریفات شدن، مطیع قوانین رسمی کشور می شوند، یعنی نه تنها با جاذبه های قدرت حکومتهای ظالم وسوسه می شوند، بلکه شدیداً افسون و مسحور حکومتها نیز می گردند؛ ولی علمای دورۀ خمینی نه متعلق به رژیمها، بلکه به مردم تعلق دارند.
ویژگی دیگر حضرت امام، توانایی ایشان در وفق دادن مفهوم و معنای قرآن و سنت با واقعیتهای زندگی است؛ مثلاً کلمه بدعت معادل با جعلیات را در نظر بگیرید، این واژه را دانشمندان تحت الحمایۀ سعودی به طور مکرر و آزادانه از آن استفاده می کنند.
لازم است ابتدا اعلام کنم که من یک دیپلمات و یا یک سیاستمدار نیستم. این کلمات اتهاماتی است که این قبیل دانشمندان (سعودیها) آنها را
[[page 53]]به مسلمانان نسبت می دهند. آنها مسلمانانی را که بعد از نماز، دعاهای خاصی می خوانند و یا اینکه به قبرستان می روند و بر سر قبر یک مسلمان متوفی فاتحه و یا آیات قرآن را می خوانند، متهم می کنند.
تحول کیفی دیگری که ایجاد آن را می توان به امام خمینی نسبت داد، استفادۀ پویا و دقیق از کلمات بود. من می خواهم از یکی از هزاران فتوایی که امام صادر کرد، مثالی بیاورم؛ و آن فتوای شماره 2793 از کتاب توضیح المسائل است. امام در این فتوا ـ که سعی می کنم با توجه به بافت کلام، آن را از روی متن کتاب بخوانم ـ کلمه بدعت را در مقابل مفهوم متعارف آن ـ که دولتها با استفاده از آن (آنچه به طور سنتی بدعت نامیده می شود) به مساجد ما نیز رسوخ کرده اند، و ما را شستشوی مغزی می دهند ـ در مقابل هم قرار می دهد و می فرماید: «اگر بدعتی در اسلام واقع شود، مثل منکراتی که دولتها اجرا می کنند به اسم دین مبین اسلام...» [امام در اینجا مفهوم بدعت را تا سطح دولت تسرّی می دهد و به نام اسلام ناب اینگونه ادامه می دهد] «واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائۀ ظن به علمای اسلام شود، واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تاثیر نمی کند.» [صدای تکبیر]
پیشرفتی که در زمان حیات امام در احیای حکومت دینی در ایران ایجاد شد، به سبب تبیین مفهوم «ولایت فقیه» بود؛ قدم شجاعانه ای که امام برداشت و درک آن هنوز برای بسیاری از دانشمندان مسلمان که هرگز از موضع برخورداری از قدرت، تمرین قدرت و نظارت بر قدرت به آن نیندیشیده اند، بسیار مشکل است، و یا حتی برای برخی قابل درک نیست؛ او بود که برای اولین بار در تاریخ معاصر، در ایران از اقتدار
[[page 54]]اسلامی برخوردار شد؛ و او بود که مفهوم ولایت فقیه را در نسل پیشین توسعه بخشید. دانشمندان اسلامی دیگر، چه دور و چه نزدیک هرگز این فکر به مغز آنها خطور نکرده بود که به طور جدی به کسب قدرت و یا صرف نظر کردن از آن فکر کنند؛ و به همین دلیل بود که امام فراتر از زمان حرکت می کرد. ما امروزه هنوز دانشمندان مسلمانی داریم که فکر و ذهنشان درگیر خطابه های بی پایان و مباحث بسیار فرسوده رعایت اصول مربوط به طهارت و نجاست و... است و این در حالی است که ما امام خمینی را داریم که فکرش را صرف موضوعاتی نظیر روابط بین الملل، همبستگی اسلامی و کینه توزیهای اسرائیل می کند. ما هرگز شاهد حرکتی از سوی علما نبودیم که برای کسب مدارج عالیتر پا پیش نهند، در حالی که به نظر می رسد بدنه (نهاد) علمای اسلام دچار سکون و رکود شده، و این حرکت برای آنها لازم است.
جنبش بیداری اسلامی در خطوط مقدم جنوب لبنان، چچن، الجزایر و دیگر نقاط جهان آغاز شده است. موضوع اصلی که ذهن امام را به خود مشغول کرده بود این بود که: آیا بدون داشتن یک دولت اسلامی می توانیم جامعه اسلامی داشته باشیم؟ و به همین راحتی هم این مساله وجود دارد که ما هنوز علمای زیادی داریم که با وجود تمام شواهد در قرآن و سنت، نمی توانند وجود این حقیقت را تصدیق و یا به اصل آن اعتراف کنند. شاید برخی از علما آن را درک هم کرده باشند، ولی حاضر نیستند به زبان بیاورند، و شاید برخی از آنها به زبان هم بیاورند، ولی نمی خواهند آنگونه که قرآن و سنت جایگاه آن را تعیین کرده است، در صدر مسائل خود قرار دهند؛ و کسانی هم یافت می شوند که به خوبی بر این امر واقف هستند، ولی جرات آن را ندارند تا دانسته های خود را به مورد اجرا بگذارند و بر
[[page 55]]این اقدام خود استوار بمانند.
امام خمینی با کمک خدا و با تکیه بر مفهوم حکومت اسلامی در بطن مسائل ـ که واقعاً نیز هسته مرکزی امور را تشکیل می دهند ـ مرحلۀ جدیدی را در تاریخ اسلام آغاز کرده است. فقط تشکیل یک حکومت اسلامی قانونی نظیر آنچه در عربستان سعودی و پاکستان وجود دارد کافی نیست، بلکه حکومت اسلامی باید از قلوب اسلامی و شخصیت مردم مسلمان و مستضعف نشات گرفته، و بتواند ویژگی اسلامی خود را حفظ کند.
وقتی که به تبیین حکومت اسلامی در اندیشۀ شیعی می پردازیم، شاید به طور همزمان به مزایا و معایبی برخورد کنیم؛ مزیت آن این است که بافت شیعی به سبب پیشینۀ دقیق و جزئی نگر آن نسبت به قدرت، و کسی که در مسند آن است، حساس و دغدغه مند بوده است. بنابراین، برای دانشمندان شیعی بسیار ساده است تا به این حقیقت اشاره کنند که پادشاهان و روسای جمهور در سرزمینهای اسلامی وضعیتی گذرا، نامشروع و مغالطه آمیز دارند.
اما بافت شیعی همان گونه که در بی اعتبار ساختن حکام نالایق موثر بوده است، به همان میزان در تعیین افراد مقتدر برای کسب موقعیت بالقوه رهبری کیفی نتوانست اقدامی صورت دهد؛ و دلیل آن نیز این است که حرکت تاریخ نگاری شیعی با وجود امام دوازدهم ـ علیه السلام ـ که در محاسبات به عنوان تنها حاکم بر حق شمرده می شود و تا زمان ظهور، آن حضرت برای دانشمندان برج عاج نشین ناشناخته است، متوقف و راکد مانده است؛ اما آنچه برای امام خمینی یقین است این است که تاثیر مضاعف ظلم تاریخی، کل موضوع را در وضعیت بسیار متضاد قرار داده
[[page 56]]است.
شما ممکن است اسلام را در حالت فعال آن معلق نگه داشته، و زندگی خود و زندگی نسلهای آینده را به انتظار ظهور امام دوازدهم صرف کنید؛ ـ و به همین دلیل است که مسلمانان تا سطح بسیار نازلی به خدمتگزاری کفر و شرک جهانی در آمده اند ـ و یا از طرف دیگر به دنبال کسی باشید تا جامعه اسلامی را رهبری کند. در این صورت شما تنشها و درگیری میان حکومت ایمان و حکومتهای کفر و شرک را پنهان ساخته، و در واقع مانع از تحقق خواسته خداوند شدید. انتخاب بعدی یک انتخاب منطقی و مناسب خواهد بود که هر کس دغدغه تاریخ داشته باشد و درد تعیین جایگاه مسلمانان را در جهان امروز داشته باشد،به این انتخاب دست می زند، و این در حالی است که همه ابرقدرتها نیز وجود دارند، و مسلمانان نیز سعی می کنند علیه آنها متحد شوند.
از آنجایی که در بافت شیعی یک سلسله مدارج دینی وجود دارد، تشخیص اینکه چه کسی لیاقت حکومت را دارد، چندان مشکل نیست؛ مشکل فقط در اینجاست که در این سلسله مراتب علمای دین، کدام یک حاضر است با از خود گذشتگی، خود را مستعد قبول رهبری و مشتاق پذیرفتن آن بداند؛ گرچه ولایت فقیه به عهدۀ علمایی است که عمری را به درس و بحث و علم و عبادت گذرانده اند، نه آن عالمی که مدت کمی است مشغول این امور است؛ و مسالۀ واقعی که باید روشن شود این است که آیا علما می توانند قدرت را در دست بگیرند بدون اینکه این قدرت آنها را به فساد بکشاند؟ البته در اینجا منظور ما این نیست که عالم خوب در هیچ جایی پیدا نمی شود؛ اما علما نیز مانند دیگران انسان هستند و ممکن است در جایی از آنها خطایی نیز سرزده باشد. امام خمینی به این پرسش
[[page 57]]پاسخ مثبت می دهد. ایشان به علما اعتماد می کند؛ ولی هنوز تعدادی از علمای غیر واقعی وجود دارند که در زمان غیبت امام دوازدهم هیچ علاقه ای به قبول مسئولیت ندارند ؛ و دستۀ دیگری هم از علما هستند که نه تنها در عصر غیبت هیچ علاقه ای به قبول مسئولیت ندارند و با این ایده مخالفت می ورزند، بلکه به طور کلی با قدرت، هم در تئوری، و هم در عمل مخالف هستند. از آنجایی که کسی نبود که امام با وی موافق باشد، در آن عصری که دشمنان از همه سو وارد می شدند، امام خمینی چاره ای نمی دید تا با این رسوبات تاریخ کنار بیاید. شاید این امر تا حدودی موید آن باشد که طرفداران و ترکیبهای پر شور و شوق ولایت فقیه در حوزه نیز به طور همزمان از میان این افراد برخاسته باشند، کسانی که آیت الله های سنتی آنها را علمای متوسط، آخوندهای جوان و یا طلبه می نامند.
اولین گروه از این سنتیها بسیار لجوج و سرسخت هستند و احتمالاً با رجعت به عقب سعی می کنند شخصیتهایی را که به امام خمینی و ولایت فقیه پایبند نیستند، عقب بزنند و حکومتهای اسلامی را به قهقرا بکشانند. نقل است که تقریباً تمام علمایی که در سال 1981 (1360) زندگی می کردند، مفهوم ولایت فقیه را تصدیق کردند؛ اذعان به این حقیقت مهم است، چون ما می توانیم با آنچه امام برایمان به جای گذاشت، پیش برویم. این دانشمندان سنتی و محافظه کار کسانی نیستند که به راحتی بتوان آنها را رد کرد.
همان گونه که امام خمینی علمای پشت میز نشین شیعه را به باد انتقاد می گرفت ـ و آنها نیز با وی خوب نبودند ـ از علمای پشت میزنشین سنی، نیز انتقاد می کرد ـ که اینها نیز با وی راحت نبودند ـ امام خمینی برای رد علمای برج عاج نشین، چه شیعه و چه سنی، دلیل داشت. برخی از
[[page 58]]دانشمندان شیعی در کم لطفیهایی که نسبت به امام روا می داشتند، تقریباً با احتیاط عمل می کردند؛ اما متاسفانه بعضی از دانشمندان سنی، آشکارا به ساحت امام (س) اهانت می کردند. با نگاهی دقیق به حملات شفاهی که از سوی دانشمندان سنی علیه امام صورت می گرفت، در می یابیم که این حملات تا حد زیادی از سوی حکومتها تحریک و هدایت می شد؛ این حکومتها از بیم اینکه حیاتشان به خطر بیفتد، دست به این کار می زدند؛زیرا آنها همان گونه که سعی می کردند جاذبه ای را که امام در بین توده های مسلمان ـ اعم از سنی و شیعه ـ کسب کرده بود، از بین ببرند، همچنین پیگیر موضوعات تاریخی شیعه و سنی، و انحصارات دو جانبۀ آنها نیز بودند.
این مساله هرگز یک مسالۀ عمومی در میان مسلمانان نبود، زیرا در زمان پهلوی، یعنی در دورۀ شاه امریکایی که حاکم ایران بود، شیعیان آن زمان هم بدون شک مسلمان بودند، و اگر در آن زمان اختلافهای قابل توجهی هم وجود داشت، مسلمانان بیشتر از اینکه با شیعیان و یا خود شیعه دچار مشکل شوند، با فرهنگ ایرانی مشکل داشتند. حقیقتی که بندرت کسی حاضر می شود آن را به زبان بیاورد، این است که دولت سعودی، مبارزۀ حرمت شکنانۀ خود را علیه امام هماهنگ کرده بود و این چیزی است که هرگز نمی توانم آن را فراموش کنم و امیدوارم که مسلمانان هم آن را به بوتۀ فراموشی نسپارند؛
... انسان با مطالعه افکار امام، شدیداً متاثر می شود از اینکه می بیند کل جهان در پنجۀ منافع مالی اسیر است و همیشه بزرگ تاجران خودخواه آن را به یغما می برند. امام خمینی توجه به مسائل مالی را در کشور خودش در حد ابتدایی آن حفظ کرده است. آمار و ارقام، خود مبیّن نظریات
[[page 59]]رسمی امام است. جهان با تمام منابع و امکانات مالی موجود در آن، شدیداً به شکل یک عملیات کازینویی بزرگ (درهم و برهم) در می آید. بازارهای بورس در این نوع قمار کازینویی تا چهل برابر بیشتر از خدمات و سرمایه گذاریهای تولیدی سوددهی دارند. روشی که افراد بسیار متمول برای مبادلۀ مناسب پول خود بر می گزینند، به نفع برده داری و موجب کاهش توان کارگران، عمله ها و روستاییان در سطح جهان می گردد. این کارگران که واقعاً با جان و دل کار می کنند، می توانند تنها سه درصد از 1500 میلیارد دلار را به خود اختصاص دهند و این نشان دهندۀ آن است که در بازار ارز بین الملل نیز احتکار وجود دارد. تمرکز سرمایه در قدرت، پدیده ای بی سابقه است. آن دسته از کسانی که در بالاترین سطح، ثروتمند هستند، تعدادشان در جهان بسیار ناچیز است. کافی است که بگویم 450 میلیونر در جهان هستند که ارزش سرمایه شان از ارزش کلی تولید خالص ملی کلیه کشورهای فقیر جهان فراتر می رود؛ یعنی این 450 نفر بیشتر از تمام کشورهای نیم کره جنوبی نظیر افریقا، امریکای لاتین و آسیا سرمایه دارند.
آن زمان که امام خمینی با محرومان خوشبینانه صحبت می کرد، به راحتی و با قدرت از کنار جزئیات دردناک این پراکندگی ثروت می گذشت. اقتصاد در جهان ماتریالیستی امروز ـ که به سمت جهانی شدن پیش می رود ـ نامی دیگر برای امپراتوری مالی دنیا است که بعد از درگذشت امام خمینی ظهور کرد. این امپراتوری مالی، امپراتوری ای است که امروزه سعی می کند منابع ملی را به غارت ببرد تا بتواند منافع خود را به بالاترین حد برساند.
شیطان در کنار همه جنگهای شرارت بار آن در کاخ سفید، اصطلاح و
[[page 60]]واژگان دیگری نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی را خلق کرده است. این اسامی دارای عناوین زیبایی هستند، اما مثل سازمان تجارت جهانی از موسسات شیطانی محسوب می شوند. همان گونه که امام خمینی سالهای قبل اشاره کرد، امروز جهانیان در معبد پول سازان و تجار و پولداران به عبادت می پردازند. بازار امروز تبدیل به خدای بشریت شده است.
یک ایرانی تاریخ مخصوص خود را دارد، اما برای اینکه خوب به حال و گذشته نزدیک جهان بنگریم، می بینیم که چگونه اروپاییان به امریکا آمدند و دهها میلیون سرخ پوست امریکایی را از همه چیز محروم کردند. همان گونه که گزارش شده است در شمال امریکا، یعنی زمانی که اروپاییان وارد سواحل امریکا شدند، حدود سی میلیون سرخ پوست را غارت کردند و امروز پس از پنج قرن، بیشتر از یک میلیون سرخ پوست وجود ندارد؛ و اغلب آنها نیز به طور مشروط، و در قید و بند به سر می برند.
تصویر جنایات امریکا در امریکای جنوبی هم بهتر از اینها نیست؛ از ده میلیون سرخ پوست در امریکای جنوبی تنها دویست هزار نفر باقی مانده است. همین روند به استضعاف کشاندن، موجب مرگ میلیونها افریقایی نیز شد که از قاره شان به امریکا آورده شدند و پس از فروخته شدن به امریکاییان، قرنها بر اساس برنامه های رسمی و تحت نام و حمایت دولت، به نام برده داری مورد بهره کشی قرار گرفتند. این رژیم ظالم جهانی که شامل اروپاییان و امریکاییان می شود، مسئول مرگ بیش از شصت میلیون نفری هست که با سیاستهای ددمنشانۀ استعماری و امپریالیستی خود در طی دو جنگ جهانی، این ظلمها را روا داشتند و امروزه تصویر سیاستهای آنها مثل همیشه مبهم، شوم و بی رحمانه است.
[[page 61]] آمار رسمی افرادی که در جهان در فقر به سر می برند یک میلیارد و چهارصد میلیون نفر است. هر یک از این افراد روزانه کمتر از یک دلار درآمد دارند، و چهارده هزار نفر از آنها روزانه به دلیل سوء تغذیه و گرسنگی می میرند، و ارزیابیها نشان می دهد که تعداد افراد فقیر تا سال 2020 میلادی از سه میلیارد نفر نیز فراتر خواهد رفت که 5 / 2 میلیارد تن از آنها بی خانمان، و دو میلیارد نفر حتی آب آشامیدنی هم نخواهند داشت.
کار اجباری کودکان یکی دیگر از مظاهر ظلم است. کودکان در این رژیم ظالمانۀ جهانی از هیچ حقوقی برخوردار نیستند؛ بسیاری از این کودکان در معاملات جنسی و حتی در جنگها مورد استفاده قرار می گیرند. ایالات متحدۀ امریکا که 5 / 4 درصد جمعیت جهان را شامل می شود، پنجاه درصد کوکایین جهان را مصرف می کند. در امریکا سه میلیون معتاد وجود دارد؛ علاوه بر اینکه بیست میلیون دیگر از آنها مصرف کننده اتفاقی (غیر همیشگی) مواد افیونی و الکلی هستند.
زمانی که امام خمینی(س) به شیطان بزرگ اشاره می کند، این مفهوم را تا داخل، یعنی شیاطین داخلی و خودی نیز تسری می دهد. امام خمینی به معنای واقعی و مثبت کلمه یک سیاستمدار بود. به نظر می رسد که مفهوم واژگانی جدید آن، واژه شیطان اکبر نیست. جملات دیگری نظیر «لا شرقیه، لا غربیه، ثوره! ثوره اسلامیه» نیز هستند که از زمان امام تاکنون به ما رسیده است. (نه شرقی، نه غربی، انقلاب اسلامی بهترین است)، (نه شیعه و نه سنی، بلکه وحدت اسلامی).
در اینجا ما با مفاهیم و ایده ها طرف هستیم، این مفاهیم فقط شعار نیستند که بر زبان مردم جاری شوند، بلکه ایدآلهایی هستند که به طور
[[page 62]]مختصر در چند کلمه آمده اند. امروزه این مفاهیم را به حاشیه برده اند و روی هم رفته، اینکه جزئیات دو دهۀ گذشته انقلاب اسلامی، یعنی جزئیاتی را که ما هیچ حقی در بارۀ آن نداریم، به محاق برده اند؛ اما ما مطمئن هستیم که ایده های امام نمرده است؛ ایدآلهای امام زنده هستند. مقاومت اسلامی در لبنان، مقاومت اسلامی در فلسطین، در شبه جزیرۀ قفقاز، در شمال افریقا و در سراسر قارۀ افریقا مقاومت اسلامی همچنان به قوت خود باقی است؛ و اگر بخواهم زندگی امام را خلاصه کنم، باید مصادیق آن را ـ همان گونه که گزارشها حاکی است ـ از احادیث مربوط به پیامبر ـ صلوة الله علیه و السلام ـ استخراج کنم. که می فرماید: اگر این مردان بر چیزی اراده کنند و بر چیزی تصمیم بگیرند، خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ نیز سرنوشت آنها را آنگونه مقدر خواهد کرد. سلام الله علی الامام الخمینی. از صبر شما بسیار متشکرم.
[[page 63]]
[[page 64]]