همایش بزرگداشت یکصدمین سالگرد میلاد حضرت امام خمینی (س)

امام خمینی، کانون توجه مسلمانان و مستضعفان

کد : 126048 | تاریخ : 24/07/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

امام خمینی، کانون توجه مسلمانان و مستضعفان

‏امام محمدالعاصی‏‎[1]‎

بسم الله الرحمن الرحیم

‏اَلحَمدُ لله ِِ یَجتَبی مِنَ المَلائکة و من الناس و اَشهَدُ انّ لا اله الا الله ، و الحافظ و‏‎ ‎‏الرافع، المعز المذّل، القابض و الباسط و اشهد انَّ سیدنا و مولانا محمد ـ صَلَّیَ الله ‏‎ ‎‏عَلَیهِ و آله وَ سَلَّم ـ عبده وَ رَسُولُه، لا نبی بعده‏

‏     ‏‏برادران و خواهران، خدمت همگی شما سلام عرض می کنم؛ سلامی‏‎ ‎‏که سرشار از پیام صلح و برابری است.‏

‏     صحبت کردن از مرحوم امام خمینی ـ که روحش شاد باد ـ کار بسیار‏‎ ‎‏دشواری است. پر واضح است که فردی در جایگاه من فقط می تواند‏‎ ‎‏بعضی از جوانب زندگی حضرت امام، و تصمیماتی که در زندگی اش‏‎ ‎‏گرفت، و مقاومتی را که در برابر متخاصم در سراسر جهان ایجاد کرد، بیان‏‎ ‎‏کند.‏

‏     تلاشها در این باره به دو بخش تقسیم می شود: اول اینکه برخی عقاید‏‎ ‎


‎[[page 49]]‎‏را که راجع به آنها تامل شده و به چاپ رسیده است و در پیش روی من‏‎ ‎‏قرار دارد، برای شما بخوانم؛ و دیگر اینکه این عقاید یا مطالب تهیه شده‏‎ ‎‏را به کناری بگذاریم و به جمع آوری مجدد وقایع آن سالهای بحرانی،‏‎ ‎‏سالهایی که امام خمینی نه تنها در مرکز توجه مسلمین و مستضعفین، بلکه‏‎ ‎‏در مرکز توجه نیروهای کفر و منکرین خداوند ـ جل و اعلی ـ در سراسر‏‎ ‎‏جهان قرار داشت، بپردازیم. تصمیم گیری در چنین مواقعی کار چندان‏‎ ‎‏آسانی نیست، زیرا گرچه شما با در نظر گرفتن همه احتمالات، سعی‏‎ ‎‏کرده اید به همه موارد بپردازید؛ ولی بیم از آن دارید که نتوانید تمام‏‎ ‎‏خصوصیات کسی را که ممکن است فقط یک بار در یک نسل، یک بار در‏‎ ‎‏یک قرن، و یک بار در طول زمان ظهور کند، بیان کنید؛ و گذشته از این،‏‎ ‎‏فکر می کنم باید توجه شما را به نقل قولها، و یا آنچه قرار است گفته شود،‏‎ ‎‏جلب کنم و آنچه را که من باید از روی این کاغذ ـ که امروز آن را تهیه‏‎ ‎‏کردم ـ برای شما بخوانم، از نزدیک پیگیری نمایم.‏

‏     در اینجا مایلم ایده های این مقاله را یک فرض منطقی تلقی کنم، البته‏‎ ‎‏با تصدیق اینکه من دیپلمات نیستم، سیاستمدار نیستم، و یک متخصص‏‎ ‎‏جدل و مباحثه هم نیستم؛ و بگویم که هر یک از این نوع افراد کسانی‏‎ ‎‏هستند که می توانند سخنرانی کنند و بدون اینکه در واقع چیزی گفته‏‎ ‎‏باشند، پول زیادی هم به جیب بزنند. وقتی که دربارۀ امام خمینی، انقلاب‏‎ ‎‏اسلامی و کشور ایران سخن به میان می آید، دیگر جایی برای تندرویها و‏‎ ‎‏مطرح کردن نقشه های تقلب و حقه بازی و موارد دیگر نیست. تمام‏‎ ‎‏زحمات، عقاید، حرفها، سیاستها و تصمیمات حضرت امام چاره ای‏‎ ‎‏برایمان باقی نگذاشته است جز اینکه در بیان نقش وی، و اظهار نظر‏‎ ‎‏دربارۀ میراث به جای مانده از او، استوار، رک و صادق باشیم. در این‏‎ ‎


‎[[page 50]]‎‏صورت هیچ نشان نفرت و یا قصد سوئی در کلام ما مشاهده نخواهد شد؛‏‎ ‎‏و با در نظر گرفتن اندیشه ها و اعمال ایشان هیچ قصد سوئی نسبت به آن‏‎ ‎‏دسته از افراد با ایمانی که ممکن است با مباحث این مقاله تعارض داشته‏‎ ‎‏باشند، پیش نمی آید. اینجانب با توجهات لازم و با عنایت خداوند سعی‏‎ ‎‏می کنم شخصیت منحصر به فرد حضرت امام را ـ که یادش جاودانه باد ـ‏‎ ‎‏در اینجا به شما نشان دهم.‏

‏     نکته ای که در مورد امام خمینی(س) باید مطرح کنم، در وهلۀ اول‏‎ ‎‏توانایی او به عنوان یک عالم دینی است که نه تنها از وقایع جاری و‏‎ ‎‏رویدادهای جهانی درک کاملی دارد، بلکه کسی است که قدرت تحلیل و‏‎ ‎‏طرح ریزی وی به عنوان یک استراتژیست نیز اهمیت بسیاری دارد؛ ثانیاً‏‎ ‎‏انجام اقداماتی است که باید هماهنگ با این نوع از موارد انجام گیرد. چنین‏‎ ‎‏موردی تا پیش از زمان حضرت امام وجود نداشت و مسلمانان تا قرنهای‏‎ ‎‏پیش عادت نداشتند برای طرح موضوعات عمومی همچون رسانه ها،‏‎ ‎‏جنگ، دشمنان داخلی و خارجی مسلمانان، توده های مستضعف،‏‎ ‎‏امپریالیزم، صهیونیزم و از این قبیل موضوعات، به حجت الاسلامها،‏‎ ‎‏شیخها، آیت الله ها و... مراجعه و به نظر آنها استناد کنند. مسلمانان‏‎ ‎‏مجذوب بودند، به جرات می توانم بگویم بسیاری از ما هنوز شیفته و‏‎ ‎‏مجذوب رهبران روحانی خود هستیم، کسانی هم هستند که هنوز در‏‎ ‎‏مناسبتها و شرایط خاص نظیر مراسم عروسی، تشییع جنازه ها و برگزاری‏‎ ‎‏جشنهای روزهای تعطیل و نظیر آنها، مقررات سخت گیرانۀ دینی اعمال‏‎ ‎‏می کنند.امام این لایه (سخت گیریها) را شکست و به تعریف مجدد درسها‏‎ ‎‏یا گفتمانهایی پرداخت که در دالانهای تاریخ گم شده بودند، یعنی در‏‎ ‎‏زمانی که علما از تصمیمات اجتماعی جدا شده بودند، وی اقدام به این‏‎ ‎


‎[[page 51]]‎‏کار کرد. به همین منظور، امام به تنهایی توانست با مردم مسلمان ایران و‏‎ ‎‏خارج از ایران ارتباط برقرار کرده، و به آنها بفهماند که اسلام یک امر‏‎ ‎‏محدود به نماز، روزه و برخی شکلهای دیگر مناسک دینی نیست؛ و‏‎ ‎‏چنانچه یک مسلمان سنتی پایبند به شعائر دینی که نماز و روزۀ خود را به‏‎ ‎‏جا می آورد، نتواند علیه ظلم و بی عدالتی به مخالفت برخیزد، این نماز و‏‎ ‎‏روزه و دیگر ملاحظات تشریفاتی دینی، معنی و ارزشی نخواهند داشت.‏

‏     امام خمینی در مقام یک عالم و یا دانشمند، با شکستن اینگونه قالبهای‏‎ ‎‏دینی به خوبی به همگان نشان داد که از بین علمای دین، ممکن است‏‎ ‎‏سیاستمدارانی وجود داشته باشند که هم منتقد زبانی؛ و هم مزوّر باشند.‏‎ ‎‏دقیقتر اینکه اگر از منبر و مسجد، یک کذاب پیدا شود، خطرش بیشتر از‏‎ ‎‏آن است که از لژ سلطنتی و یا پارلمان، یک دروغگو برخاسته باشد. امام‏‎ ‎‏ـ که ان شاءالله روحش شاد باد ـ بسیار مشتاق بود که مساجد و منابر را از‏‎ ‎‏لوث وجود بی صداقتی و ناخالصی پاک کند و تا حد زیادی هم در انجام‏‎ ‎‏این مهم در کشور اسلامی ایران موفق شد؛ در نتیجه، مردم نیز به سمت‏‎ ‎‏راستی و کمال، و علم علمایی که حرفشان با نیت قلبی شان منافاتی‏‎ ‎‏نداشت، تمایل پیدا کردند. امام توانست با جابه جایی علما در برابر مردم‏‎ ‎‏آنگونه که در بافت اسلامی ایران سابقه ای دیرینه پیدا کرده است، در بین‏‎ ‎‏علما و مردم پیوندی بر اساس اعتماد متقابل برقرار کند.‏

‏     در اینجا باید به اعتماد میان مردم و دولت نیز اشاره کنم. اعتمادی که‏‎ ‎‏امروزه با استقرار آن در دنیا، می رود تا بین جامعه اسلامی و دولت آنها‏‎ ‎‏رابطه برقرار کند. کاری که امام خمینی طی ده سال انجام داد و همۀ علما‏‎ ‎‏نیز شاهد آن بودند. در آن زمان هیچ دیوانسالاری حاکم نبود؛ حتی دفتر و‏‎ ‎‏دستک و منشی و پیشخدمت و از این قبیل موارد نیز به چشم نمی خورد؛‏‎ ‎


‎[[page 52]]‎‏هیچ چیز با چنین ماهیتی مابین علما و توده های مسلمان وجود نداشت.‏‎ ‎‏در حالی که بر عکس در بسیاری از دیگر کشورهای اسلامی حکومتها‏‎ ‎‏برای انجام تشریفات رسمی از علما استفاده می کردند. علمای نسل امام‏‎ ‎‏علاقه ای به این نوع تشریفات رسمی از خود نشان نمی دادند؛ در صورتی‏‎ ‎‏که برخی از علمای اسلامی در مصر، ترکیه و پاکستان هستند که با یک‏‎ ‎‏تماس تلفنی از سوی دفتر رئیس جمهور، در فرودگاه و یا در کاخ ریاست‏‎ ‎‏جمهوری حضور یافته، و از یک مقام عالیرتبه و یا مملکتی استقبال به‏‎ ‎‏عمل می آورند. این قبیل علما که در کشورهایی نظیر مصر، فلسطین و‏‎ ‎‏ترکیه وجود دارند مترصد فرصت هستند و با غنیمت شمردن زمان، خود‏‎ ‎‏را برای عرضه آماده می کنند. ممکن است این عمل نزد برخی مردم، غیر‏‎ ‎‏منصفانه به نظر بیاید؛ اما کوشش حضرت امام در احیای قداست جایگاه‏‎ ‎‏روحانیان، کاری بود که در عصر ما مشابهی برای آن وجود ندارد. در حالی‏‎ ‎‏که امروزه مسالۀ راحت طلبی در میان ما رشد کرده، و برخی از علما با‏‎ ‎‏مجذوب تشریفات شدن، مطیع قوانین رسمی کشور می شوند، یعنی نه‏‎ ‎‏تنها با جاذبه های قدرت حکومتهای ظالم وسوسه می شوند، بلکه شدیداً‏‎ ‎‏افسون و مسحور حکومتها نیز می گردند؛ ولی علمای دورۀ خمینی نه‏‎ ‎‏متعلق به رژیمها، بلکه به مردم تعلق دارند.‏

‏     ویژگی دیگر حضرت امام، توانایی ایشان در وفق دادن مفهوم و معنای‏‎ ‎‏قرآن و سنت با واقعیتهای زندگی است؛ مثلاً کلمه بدعت معادل با‏‎ ‎‏جعلیات را در نظر بگیرید، این واژه را دانشمندان تحت الحمایۀ سعودی‏‎ ‎‏به طور مکرر و آزادانه از آن استفاده می کنند.‏

‏     لازم است ابتدا اعلام کنم که من یک دیپلمات و یا یک سیاستمدار‏‎ ‎‏نیستم. این کلمات اتهاماتی است که این قبیل دانشمندان (سعودیها) آنها را‏‎ ‎


‎[[page 53]]‎‏به مسلمانان نسبت می دهند. آنها مسلمانانی را که بعد از نماز، دعاهای‏‎ ‎‏خاصی می خوانند و یا اینکه به قبرستان می روند و بر سر قبر یک مسلمان‏‎ ‎‏متوفی فاتحه و یا آیات قرآن را می خوانند، متهم می کنند.‏

‏     تحول کیفی دیگری که ایجاد آن را می توان به امام خمینی نسبت داد،‏‎ ‎‏استفادۀ پویا و دقیق از کلمات بود. من می خواهم از یکی از هزاران فتوایی‏‎ ‎‏که امام صادر کرد، مثالی بیاورم؛ و آن فتوای شماره 2793 از کتاب‏‎ ‎‏توضیح المسائل‏‏ است. امام در این فتوا ـ که سعی می کنم با توجه به بافت‏‎ ‎‏کلام، آن را از روی متن کتاب بخوانم ـ کلمه بدعت را در مقابل مفهوم‏‎ ‎‏متعارف آن ـ که دولتها با استفاده از آن (آنچه به طور سنتی بدعت نامیده‏‎ ‎‏می شود) به مساجد ما نیز رسوخ کرده اند، و ما را شستشوی مغزی‏‎ ‎‏می دهند ـ در مقابل هم قرار می دهد و می فرماید: «اگر بدعتی در اسلام‏‎ ‎‏واقع شود، مثل منکراتی که دولتها اجرا می کنند به اسم دین مبین اسلام...»‏‎ ‎‏[‏‏امام در اینجا مفهوم بدعت را تا سطح دولت تسرّی می دهد و به نام اسلام‏‎ ‎‏ناب اینگونه ادامه می دهد‏‏]‏‏ «واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار‏‎ ‎‏حق و انکار باطل، و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و‏‎ ‎‏موجب اسائۀ ظن به علمای اسلام شود، واجب است اظهار حق به هر‏‎ ‎‏نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تاثیر نمی کند.» ‏‏[‏‏صدای تکبیر‏‏]‏

‎     ‎‏پیشرفتی که در زمان حیات امام در احیای حکومت دینی در ایران‏‎ ‎‏ایجاد شد، به سبب تبیین مفهوم «ولایت فقیه» بود؛ قدم شجاعانه ای که‏‎ ‎‏امام برداشت و درک آن هنوز برای بسیاری از دانشمندان مسلمان که هرگز‏‎ ‎‏از موضع برخورداری از قدرت، تمرین قدرت و نظارت بر قدرت به آن‏‎ ‎‏نیندیشیده اند، بسیار مشکل است، و یا حتی برای برخی قابل درک‏‎ ‎‏نیست؛ او بود که برای اولین بار در تاریخ معاصر، در ایران از اقتدار‏‎ ‎


‎[[page 54]]‎‏اسلامی برخوردار شد؛ و او بود که مفهوم ولایت فقیه را در نسل پیشین‏‎ ‎‏توسعه بخشید. دانشمندان اسلامی دیگر، چه دور و چه نزدیک هرگز این‏‎ ‎‏فکر به مغز آنها خطور نکرده بود که به طور جدی به کسب قدرت و یا‏‎ ‎‏صرف نظر کردن از آن فکر کنند؛ و به همین دلیل بود که امام فراتر از زمان‏‎ ‎‏حرکت می کرد. ما امروزه هنوز دانشمندان مسلمانی داریم که فکر و‏‎ ‎‏ذهنشان درگیر خطابه های بی پایان و مباحث بسیار فرسوده رعایت اصول‏‎ ‎‏مربوط به طهارت و نجاست و... است و این در حالی است که ما‏‎ ‎‏امام خمینی را داریم که فکرش را صرف موضوعاتی نظیر روابط‏‎ ‎‏بین الملل، همبستگی اسلامی و کینه توزیهای اسرائیل می کند. ما هرگز‏‎ ‎‏شاهد حرکتی از سوی علما نبودیم که برای کسب مدارج عالیتر پا پیش‏‎ ‎‏نهند، در حالی که به نظر می رسد بدنه (نهاد) علمای اسلام دچار سکون و‏‎ ‎‏رکود شده، و این حرکت برای آنها لازم است.‏

‏     جنبش بیداری اسلامی در خطوط مقدم جنوب لبنان، چچن، الجزایر و‏‎ ‎‏دیگر نقاط جهان آغاز شده است. موضوع اصلی که ذهن امام را به خود‏‎ ‎‏مشغول کرده بود این بود که: آیا بدون داشتن یک دولت اسلامی می توانیم‏‎ ‎‏جامعه اسلامی داشته باشیم؟ و به همین راحتی هم این مساله وجود دارد‏‎ ‎‏که ما هنوز علمای زیادی داریم که با وجود تمام شواهد در قرآن و سنت،‏‎ ‎‏نمی توانند وجود این حقیقت را تصدیق و یا به اصل آن اعتراف کنند. شاید‏‎ ‎‏برخی از علما آن را درک هم کرده باشند، ولی حاضر نیستند به زبان‏‎ ‎‏بیاورند، و شاید برخی از آنها به زبان هم بیاورند، ولی نمی خواهند آنگونه‏‎ ‎‏که قرآن و سنت جایگاه آن را تعیین کرده است، در صدر مسائل خود قرار‏‎ ‎‏دهند؛ و کسانی هم یافت می شوند که به خوبی بر این امر واقف هستند،‏‎ ‎‏ولی جرات آن را ندارند تا دانسته های خود را به مورد اجرا بگذارند و بر‏‎ ‎


‎[[page 55]]‎‏این اقدام خود استوار بمانند.‏

‏     امام خمینی با کمک خدا و با تکیه بر مفهوم حکومت اسلامی در بطن‏‎ ‎‏مسائل ـ که واقعاً نیز هسته مرکزی امور را تشکیل می دهند ـ مرحلۀ‏‎ ‎‏جدیدی را در تاریخ اسلام آغاز کرده است. فقط تشکیل یک حکومت‏‎ ‎‏اسلامی قانونی نظیر آنچه در عربستان سعودی و پاکستان وجود دارد‏‎ ‎‏کافی نیست، بلکه حکومت اسلامی باید از قلوب اسلامی و شخصیت‏‎ ‎‏مردم مسلمان و مستضعف نشات گرفته، و بتواند ویژگی اسلامی خود را‏‎ ‎‏حفظ کند.‏

‏     وقتی که به تبیین حکومت اسلامی در اندیشۀ شیعی می پردازیم، شاید‏‎ ‎‏به طور همزمان به مزایا و معایبی برخورد کنیم؛ مزیت آن این است که‏‎ ‎‏بافت شیعی به سبب پیشینۀ دقیق و جزئی نگر آن نسبت به قدرت، و کسی‏‎ ‎‏که در مسند آن است، حساس و دغدغه مند بوده است. بنابراین، برای‏‎ ‎‏دانشمندان شیعی بسیار ساده است تا به این حقیقت اشاره کنند که‏‎ ‎‏پادشاهان و روسای جمهور در سرزمینهای اسلامی وضعیتی گذرا،‏‎ ‎‏نامشروع و مغالطه آمیز دارند.‏

‏     اما بافت شیعی همان گونه که در بی اعتبار ساختن حکام نالایق موثر‏‎ ‎‏بوده است، به همان میزان در تعیین افراد مقتدر برای کسب موقعیت‏‎ ‎‏بالقوه رهبری کیفی نتوانست اقدامی صورت دهد؛ و دلیل آن نیز این است‏‎ ‎‏که حرکت تاریخ نگاری شیعی با وجود امام دوازدهم ـ علیه السلام ـ که در‏‎ ‎‏محاسبات به عنوان تنها حاکم بر حق شمرده می شود و تا زمان ظهور، آن‏‎ ‎‏حضرت برای دانشمندان برج عاج نشین ناشناخته است، متوقف و راکد‏‎ ‎‏مانده است؛ اما آنچه برای امام خمینی یقین است این است که تاثیر‏‎ ‎‏مضاعف ظلم تاریخی، کل موضوع را در وضعیت بسیار متضاد قرار داده‏‎ ‎


‎[[page 56]]‎‏است.‏

‏     شما ممکن است اسلام را در حالت فعال آن معلق نگه داشته، و‏‎ ‎‏زندگی خود و زندگی نسلهای آینده را به انتظار ظهور امام دوازدهم صرف‏‎ ‎‏کنید؛ ـ و به همین دلیل است که مسلمانان تا سطح بسیار نازلی به‏‎ ‎‏خدمتگزاری کفر و شرک جهانی در آمده اند ـ و یا از طرف دیگر به دنبال‏‎ ‎‏کسی باشید تا جامعه اسلامی را رهبری کند. در این صورت شما تنشها و‏‎ ‎‏درگیری میان حکومت ایمان و حکومتهای کفر و شرک را پنهان ساخته، و‏‎ ‎‏در واقع مانع از تحقق خواسته خداوند شدید. انتخاب بعدی یک انتخاب‏‎ ‎‏منطقی و مناسب خواهد بود که هر کس دغدغه تاریخ داشته باشد و درد‏‎ ‎‏تعیین جایگاه مسلمانان را در جهان امروز داشته باشد،به این انتخاب‏‎ ‎‏دست می زند، و این در حالی است که همه ابرقدرتها نیز وجود دارند، و‏‎ ‎‏مسلمانان نیز سعی می کنند علیه آنها متحد شوند.‏

‏     از آنجایی که در بافت شیعی یک سلسله مدارج دینی وجود دارد،‏‎ ‎‏تشخیص اینکه چه کسی لیاقت حکومت را دارد، چندان مشکل نیست؛‏‎ ‎‏مشکل فقط در اینجاست که در این سلسله مراتب علمای دین، کدام یک‏‎ ‎‏حاضر است با از خود گذشتگی، خود را مستعد قبول رهبری و مشتاق‏‎ ‎‏پذیرفتن آن بداند؛ گرچه ولایت فقیه به عهدۀ علمایی است که عمری را به‏‎ ‎‏درس و بحث و علم و عبادت گذرانده اند، نه آن عالمی که مدت کمی‏‎ ‎‏است مشغول این امور است؛ و مسالۀ واقعی که باید روشن شود این است‏‎ ‎‏که آیا علما می توانند قدرت را در دست بگیرند بدون اینکه این قدرت آنها‏‎ ‎‏را به فساد بکشاند؟ البته در اینجا منظور ما این نیست که عالم خوب در‏‎ ‎‏هیچ جایی پیدا نمی شود؛ اما علما نیز مانند دیگران انسان هستند و ممکن‏‎ ‎‏است در جایی از آنها خطایی نیز سرزده باشد. امام خمینی به این پرسش‏‎ ‎


‎[[page 57]]‎‏پاسخ مثبت می دهد. ایشان به علما اعتماد می کند؛ ولی هنوز تعدادی از‏‎ ‎‏علمای غیر واقعی وجود دارند که در زمان غیبت امام دوازدهم هیچ‏‎ ‎‏علاقه ای به قبول مسئولیت ندارند ؛ و دستۀ دیگری هم از علما هستند که‏‎ ‎‏نه تنها در عصر غیبت هیچ علاقه ای به قبول مسئولیت ندارند و با این ایده‏‎ ‎‏مخالفت می ورزند، بلکه به طور کلی با قدرت، هم در تئوری، و هم در‏‎ ‎‏عمل مخالف هستند. از آنجایی که کسی نبود که امام با وی موافق باشد،‏‎ ‎‏در آن عصری که دشمنان از همه سو وارد می شدند، امام خمینی چاره ای‏‎ ‎‏نمی دید تا با این رسوبات تاریخ کنار بیاید. شاید این امر تا حدودی موید‏‎ ‎‏آن باشد که طرفداران و ترکیبهای پر شور و شوق ولایت فقیه در حوزه نیز‏‎ ‎‏به طور همزمان از میان این افراد برخاسته باشند، کسانی که آیت الله های‏‎ ‎‏سنتی آنها را علمای متوسط، آخوندهای جوان و یا طلبه می نامند.‏

‏     اولین گروه از این سنتیها بسیار لجوج و سرسخت هستند و احتمالاً با‏‎ ‎‏رجعت به عقب سعی می کنند شخصیتهایی را که به امام خمینی و‏‎ ‎‏ولایت فقیه پایبند نیستند، عقب بزنند و حکومتهای اسلامی را به قهقرا‏‎ ‎‏بکشانند. نقل است که تقریباً تمام علمایی که در سال 1981 (1360)‏‎ ‎‏زندگی می کردند، مفهوم ولایت فقیه را تصدیق کردند؛ اذعان به این‏‎ ‎‏حقیقت مهم است، چون ما می توانیم با آنچه امام برایمان به جای‏‎ ‎‏گذاشت، پیش برویم. این دانشمندان سنتی و محافظه کار کسانی نیستند که‏‎ ‎‏به راحتی بتوان آنها را رد کرد.‏

‏     همان گونه که امام خمینی علمای پشت میز نشین شیعه را به باد انتقاد‏‎ ‎‏می گرفت ـ و آنها نیز با وی خوب نبودند ـ از علمای پشت میزنشین سنی،‏‎ ‎‏نیز انتقاد می کرد ـ که اینها نیز با وی راحت نبودند ـ امام خمینی برای رد‏‎ ‎‏علمای برج عاج نشین، چه شیعه و چه سنی، دلیل داشت. برخی از‏‎ ‎


‎[[page 58]]‎‏دانشمندان شیعی در کم لطفیهایی که نسبت به امام روا می داشتند، تقریباً‏‎ ‎‏با احتیاط عمل می کردند؛ اما متاسفانه بعضی از دانشمندان سنی، آشکارا‏‎ ‎‏به ساحت امام (س) اهانت می کردند. با نگاهی دقیق به حملات شفاهی‏‎ ‎‏که از سوی دانشمندان سنی علیه امام صورت می گرفت، در می یابیم که‏‎ ‎‏این حملات تا حد زیادی از سوی حکومتها تحریک و هدایت می شد؛‏‎ ‎‏این حکومتها از بیم اینکه حیاتشان به خطر بیفتد، دست به این کار‏‎ ‎‏می زدند؛زیرا آنها همان گونه که سعی می کردند جاذبه ای را که امام در بین‏‎ ‎‏توده های مسلمان ـ اعم از سنی و شیعه ـ کسب کرده بود، از بین ببرند،‏‎ ‎‏همچنین پیگیر موضوعات تاریخی شیعه و سنی، و انحصارات دو جانبۀ‏‎ ‎‏آنها نیز بودند.‏

‏     این مساله هرگز یک مسالۀ عمومی در میان مسلمانان نبود، زیرا در‏‎ ‎‏زمان پهلوی، یعنی در دورۀ شاه امریکایی که حاکم ایران بود، شیعیان آن‏‎ ‎‏زمان هم بدون شک مسلمان بودند، و اگر در آن زمان اختلافهای قابل‏‎ ‎‏توجهی هم وجود داشت، مسلمانان بیشتر از اینکه با شیعیان و یا خود‏‎ ‎‏شیعه دچار مشکل شوند، با فرهنگ ایرانی مشکل داشتند. حقیقتی که‏‎ ‎‏بندرت کسی حاضر می شود آن را به زبان بیاورد، این است که دولت‏‎ ‎‏سعودی، مبارزۀ حرمت شکنانۀ خود را علیه امام هماهنگ کرده بود و این‏‎ ‎‏چیزی است که هرگز نمی توانم آن را فراموش کنم و امیدوارم که مسلمانان‏‎ ‎‏هم آن را به بوتۀ فراموشی نسپارند؛‏

‏     ... انسان با مطالعه افکار امام، شدیداً متاثر می شود از اینکه می بیند کل‏‎ ‎‏جهان در پنجۀ منافع مالی اسیر است و همیشه بزرگ تاجران خودخواه آن‏‎ ‎‏را به یغما می برند. امام خمینی توجه به مسائل مالی را در کشور خودش‏‎ ‎‏در حد ابتدایی آن حفظ کرده است. آمار و ارقام، خود مبیّن نظریات‏‎ ‎


‎[[page 59]]‎‏رسمی امام است. جهان با تمام منابع و امکانات مالی موجود در آن،‏‎ ‎‏شدیداً به شکل یک عملیات کازینویی بزرگ (درهم و برهم) در می آید.‏‎ ‎‏بازارهای بورس در این نوع قمار کازینویی تا چهل برابر بیشتر از خدمات‏‎ ‎‏و سرمایه گذاریهای تولیدی سوددهی دارند. روشی که افراد بسیار متمول‏‎ ‎‏برای مبادلۀ مناسب پول خود بر می گزینند، به نفع برده داری و موجب‏‎ ‎‏کاهش توان کارگران، عمله ها و روستاییان در سطح جهان می گردد. این‏‎ ‎‏کارگران که واقعاً با جان و دل کار می کنند، می توانند تنها سه درصد از‏‎ ‎‏1500 میلیارد دلار را به خود اختصاص دهند و این نشان دهندۀ آن است‏‎ ‎‏که در بازار ارز بین الملل نیز احتکار وجود دارد. تمرکز سرمایه در قدرت،‏‎ ‎‏پدیده ای بی سابقه است. آن دسته از کسانی که در بالاترین سطح، ثروتمند‏‎ ‎‏هستند، تعدادشان در جهان بسیار ناچیز است. کافی است که بگویم 450‏‎ ‎‏میلیونر در جهان هستند که ارزش سرمایه شان از ارزش کلی تولید خالص‏‎ ‎‏ملی کلیه کشورهای فقیر جهان فراتر می رود؛ یعنی این 450 نفر بیشتر از‏‎ ‎‏تمام کشورهای نیم کره جنوبی نظیر افریقا، امریکای لاتین و آسیا سرمایه‏‎ ‎‏دارند.‏

‏     آن زمان که امام خمینی با محرومان خوشبینانه صحبت می کرد، به‏‎ ‎‏راحتی و با قدرت از کنار جزئیات دردناک این پراکندگی ثروت‏‎ ‎‏می گذشت. اقتصاد در جهان ماتریالیستی امروز ـ که به سمت جهانی شدن‏‎ ‎‏پیش می رود ـ نامی دیگر برای امپراتوری مالی دنیا است که بعد از‏‎ ‎‏درگذشت امام خمینی ظهور کرد. این امپراتوری مالی، امپراتوری ای است‏‎ ‎‏که امروزه سعی می کند منابع ملی را به غارت ببرد تا بتواند منافع خود را‏‎ ‎‏به بالاترین حد برساند.‏

‏     شیطان در کنار همه جنگهای شرارت بار آن در کاخ سفید، اصطلاح و‏‎ ‎


‎[[page 60]]‎‏واژگان دیگری نظیر صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و سازمان‏‎ ‎‏توسعه و همکاریهای اقتصادی را خلق کرده است. این اسامی دارای‏‎ ‎‏عناوین زیبایی هستند، اما مثل سازمان تجارت جهانی از موسسات‏‎ ‎‏شیطانی محسوب می شوند. همان گونه که امام خمینی سالهای قبل اشاره‏‎ ‎‏کرد، امروز جهانیان در معبد پول سازان و تجار و پولداران به عبادت‏‎ ‎‏می پردازند. بازار امروز تبدیل به خدای بشریت شده است.‏

‏     یک ایرانی تاریخ مخصوص خود را دارد، اما برای اینکه خوب به حال‏‎ ‎‏و گذشته نزدیک جهان بنگریم، می بینیم که چگونه اروپاییان به امریکا‏‎ ‎‏آمدند و دهها میلیون سرخ پوست امریکایی را از همه چیز محروم کردند.‏‎ ‎‏همان گونه که گزارش شده است در شمال امریکا، یعنی زمانی که اروپاییان‏‎ ‎‏وارد سواحل امریکا شدند، حدود سی میلیون سرخ پوست را غارت‏‎ ‎‏کردند و امروز پس از پنج قرن، بیشتر از یک میلیون سرخ پوست وجود‏‎ ‎‏ندارد؛ و اغلب آنها نیز به طور مشروط، و در قید و بند به سر می برند.‏

‏     تصویر جنایات امریکا در امریکای جنوبی هم بهتر از اینها نیست؛ از‏‎ ‎‏ده میلیون سرخ پوست در امریکای جنوبی تنها دویست هزار نفر باقی‏‎ ‎‏مانده است. همین روند به استضعاف کشاندن، موجب مرگ میلیونها‏‎ ‎‏افریقایی نیز شد که از قاره شان به امریکا آورده شدند و پس از فروخته‏‎ ‎‏شدن به امریکاییان، قرنها بر اساس برنامه های رسمی و تحت نام و‏‎ ‎‏حمایت دولت، به نام برده داری مورد بهره کشی قرار گرفتند. این رژیم‏‎ ‎‏ظالم جهانی که شامل اروپاییان و امریکاییان می شود، مسئول مرگ بیش از‏‎ ‎‏شصت میلیون نفری هست که با سیاستهای ددمنشانۀ استعماری و‏‎ ‎‏امپریالیستی خود در طی دو جنگ جهانی، این ظلمها را روا داشتند و‏‎ ‎‏امروزه تصویر سیاستهای آنها مثل همیشه مبهم، شوم و بی رحمانه است.‏


‎[[page 61]]‎‏     آمار رسمی افرادی که در جهان در فقر به سر می برند یک میلیارد و‏‎ ‎‏چهارصد میلیون نفر است. هر یک از این افراد روزانه کمتر از یک دلار‏‎ ‎‏درآمد دارند، و چهارده هزار نفر از آنها روزانه به دلیل سوء تغذیه و‏‎ ‎‏گرسنگی می میرند، و ارزیابیها نشان می دهد که تعداد افراد فقیر تا سال‏‎ ‎‏2020 میلادی از سه میلیارد نفر نیز فراتر خواهد رفت که 5 / 2 میلیارد تن‏‎ ‎‏از آنها بی خانمان، و دو میلیارد نفر حتی آب آشامیدنی هم نخواهند‏‎ ‎‏داشت.‏

‏     کار اجباری کودکان یکی دیگر از مظاهر ظلم است. کودکان در این‏‎ ‎‏رژیم ظالمانۀ جهانی از هیچ حقوقی برخوردار نیستند؛ بسیاری از این‏‎ ‎‏کودکان در معاملات جنسی و حتی در جنگها مورد استفاده قرار می گیرند.‏‎ ‎‏ایالات متحدۀ امریکا که 5 / 4 درصد جمعیت جهان را شامل می شود،‏‎ ‎‏پنجاه درصد کوکایین جهان را مصرف می کند. در امریکا سه میلیون معتاد‏‎ ‎‏وجود دارد؛ علاوه بر اینکه بیست میلیون دیگر از آنها مصرف کننده اتفاقی‏‎ ‎‏(غیر همیشگی) مواد افیونی و الکلی هستند.‏

‏     زمانی که امام خمینی(س) به شیطان بزرگ اشاره می کند، این مفهوم را‏‎ ‎‏تا داخل، یعنی شیاطین داخلی و خودی نیز تسری می دهد. امام خمینی به‏‎ ‎‏معنای واقعی و مثبت کلمه یک سیاستمدار بود. به نظر می رسد که مفهوم‏‎ ‎‏واژگانی جدید آن، واژه شیطان اکبر نیست. جملات دیگری نظیر «لا‏‎ ‎‏شرقیه، لا غربیه، ثوره! ثوره اسلامیه» نیز هستند که از زمان امام تاکنون به‏‎ ‎‏ما رسیده است. (نه شرقی، نه غربی، انقلاب اسلامی بهترین است)، (نه‏‎ ‎‏شیعه و نه سنی، بلکه وحدت اسلامی).‏

‏     در اینجا ما با مفاهیم و ایده ها طرف هستیم، این مفاهیم فقط شعار‏‎ ‎‏نیستند که بر زبان مردم جاری شوند، بلکه ایدآلهایی هستند که به طور‏‎ ‎


‎[[page 62]]‎‏مختصر در چند کلمه آمده اند. امروزه این مفاهیم را به حاشیه برده اند و‏‎ ‎‏روی هم رفته، اینکه جزئیات دو دهۀ گذشته انقلاب اسلامی، یعنی‏‎ ‎‏جزئیاتی را که ما هیچ حقی در بارۀ آن نداریم، به محاق برده اند؛ اما ما‏‎ ‎‏مطمئن هستیم که ایده های امام نمرده است؛ ایدآلهای امام زنده هستند.‏‎ ‎‏مقاومت اسلامی در لبنان، مقاومت اسلامی در فلسطین، در شبه جزیرۀ‏‎ ‎‏قفقاز، در شمال افریقا و در سراسر قارۀ افریقا مقاومت اسلامی همچنان‏‎ ‎‏به قوت خود باقی است؛ و اگر بخواهم زندگی امام را خلاصه کنم، باید‏‎ ‎‏مصادیق آن را ـ همان گونه که گزارشها حاکی است ـ از احادیث مربوط به‏‎ ‎‏پیامبر ـ صلوة الله علیه و السلام ـ استخراج کنم. که می فرماید: اگر این‏‎ ‎‏مردان بر چیزی اراده کنند و بر چیزی تصمیم بگیرند، خداوند ـ سبحانه و‏‎ ‎‏تعالی ـ نیز سرنوشت آنها را آنگونه مقدر خواهد کرد. سلام الله علی الامام‏‎ ‎‏الخمینی. از صبر شما بسیار متشکرم.‏


‎[[page 63]]‎

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 64]]‎

  • )) امام جمعه مسجد واشنگتن.

انتهای پیام /*