فصل نخست : زندگی نامه

نفوذ مردمی پدر

کد : 126299 | تاریخ : 16/08/1395

‏مردم به روحانیون به ویژه سادات آنان علاقه و ارادت زیاد داشته و در میان ده‌ها‏‎ ‎‏روحانی ـ که در سال‌های 1310 تا 1347 در این مناطق زیستند ـ به آیت الله حاج ‏‏سید ‏‎ ‎‏نصرالله موسوی درچه‌ای‏‏، ارادت و علاقه زائد الوصفی داشتند. هر کجا که وی قدم ‏‎ ‎‏نهاد، قدمش را گرامی داشته و از او تبرک جستند. در مسائل زندگی و مشکلات ‏‎ ‎‏اجتماعی و نیز در اختلافات محلی یا خانوادگی، سخن او را فصل الختام شمرده و ‏‎ ‎‏سرپیچی از گفته‌های او را گناه می‌‌دانستند. او در حل و فصل مشکلات مردم بسیار ‏‎ ‎‏کوشا بود. مهم‌ترین و بزرگ‌ترین اختلافات را نزد وی آورده، و او با بیان جذاب و رسا‏‎ ‎‏و موثری که داشت، حلال مشکلات بود. گاهی اوقات برای حل اختلاف، با آنکه ‏‎ ‎‏چندین ساعت از نیمه شب گذشته بود، ایشان را بیدار کرده و برای رفع اختلاف و ‏‎ ‎‏منازعه طلب کمک داشتند. ایشان هم با تواضع و استقبال با آغوش باز پذیرفته، و با‏‎ ‎‏نفس گیرایی که داشت، مساله به خیر می‌انجامید، گفتنی است که این احترام و ارادت، ‏‎ ‎‏نسبت به فرزندان ایشان وجود داشت با اینکه از لحاظ سنی در رده‌های پایین‌تر قرار ‏‎ ‎
‎[[page 16]]‎‏داشتیم. خاطرم هست که حیدر کاشی ـ کدخدای درچه ـ وقتی که متوجه حضور ما در ‏‎ ‎‏جایی بود، به احترام ما تمام قد بلند می‌شد و ما شرمنده می‌شدیم. ایشان بزرگ‌تر از ما‏‎ ‎‏بود و وظیفه احترام گزاردن بر عهده ما بود، چون ما کودک بودیم. حیدر کاشی کدخدا‏‎ ‎‏و همه‌کاره محل، فردی متین و باوقار بود. به یاد دارم که در دوران سربازگیری برای ‏‎ ‎‏نظام وظیفه، برادران من از مصونیت خاص برخوردار بودند. ایشان مرتب به ماموران ‏‎ ‎‏سفارش و تاکید داشت، که حریم فرزندان ‏‏سید نصرالله‏‏ را رعایت کنید، مبادا اسائه ادبی ‏‎ ‎‏به آنان بشود. پس از او هم برادرش ‏‏حاج عباس کاشی‏‏ کدخدا شد، که او نیز مانند ‏‎ ‎‏برادرش، متدین و نجیب بود. این دو برادر نه فقط به سادات، بلکه نسبت به عموم ‏‎ ‎‏احترام گذاشته و بزرگواری داشتند.‏

[[page 17]]

انتهای پیام /*