فصل ششم : دوران اسارت و زندان

اقدام آیت الله حکیم

کد : 126429 | تاریخ : 16/08/1395

‏از سوی دیگر در این ایام دوستان ما، در نجف مشغول فعالیت بوده و برای آزادی ما ‏‎ ‎‏تلاش می‌کردند. در واقع ما فقط امید به این تلاش‌ها داشتیم، بعدها فهمیدم، که آقایان و ‏‎ ‎‏دوستان به منزل همه مراجع نجف رفته و به منظور آزادی آیت الله منتظری، بنده و آیت ‏‎ ‎‏الله ‏‏سید صادق روحانی‏‏ ـ که در ایرانشهر تبعید بود ـ از حضرت آیت الله العظمی ‏‎ ‎‏حکیم، درخواست کمک کرده و نامه‌ای نیز از ایشان گرفته بودند.‏

‏آقای حکیم برای ‏‏امیر عباس هویدا‏‏ ـ نخست وزیر وقت ـ نامه‌ای نوشته بودند. ‏‎ ‎‏آن‌گاه دوستان نامه ایشان را به ایران آورده بودند. نامه به دست برادرم رسید، ایشان با ‏‎ ‎‏برخی دوستان مشورت کرده بودند که چگونه این نامه را به دست هویدا برسانند. ‏‎ ‎‏سرانجام به این نتیجه رسیده بودند، که از طریق ‏‏علامه وحید‏‏ ـ سناتور مجلس سنا، که ‏‎ ‎‏تصدی مدرسه سپهسالار را داشت ـ این کار را انجام دهند.‏

‏از این رو برادر من همراه یکی از آشنایان ـ که با ‏‏علامه وحید دستجردی‏‏ آشنایی ‏‎ ‎‏داشت ـ نزد او رفته و نامه را به ایشان داده بودند. سپس آنان به نخست‌وزیری رفته بودند. ‏‎ ‎‏این بار خود آقای علامه وحید، نامه آیت الله حکیم را به دست هویدا رسانده بودند.‏

‏این نامه در بهبود وضع ما هیچ تاثیری نکرد. دوباره دوستان نزد آیت الله حکیم ‏‎ ‎‏رفتند و گفتند: نامه‌ای که برای سه تن نوشته شده بود، کمترین تاثیری نداشته است. از ‏‎ ‎‏این رو خواهش کرده بودند که نامه‌ای برای آزادی من و آقای منتظری به طور جداگانه ‏‎ ‎‏نوشته شود، هر چند که هم پرونده بودیم. مرحوم آیت الله حکیم مرحمت کرده و ‏‎ ‎‏دوباره نامه‌ای نوشتند. نامه دوم هم چندان تاثیری در روال کار ما نداشت.‏

‎[[page 265]]‎

انتهای پیام /*