مجله کودک 502 صفحه 8

کد : 126667 | تاریخ : 16/07/1390

قصّههای زندگی امام خمینی رادیوی آقا و علی کوچولو آقای حجتالاسلام رحیمیان، یکی از نزدیکان امام، تعریف میکند: یک روز برای دیدن امام، به اتاق ایشان رفتم. وقتی که در زدم، امام، مطابق رسم و سنت همیشگیاش، به جای کلمهی «بفرمایید»، فرمود: «بسمالله». من وارد اتاق شدم و دیدم که آقا سر سجاده نشسته و مشغول نماز است. کمی صبر کردم تا نمازشان تمام شد. سلام کردم و گفتم: «آقا، اگر اجازه بفرمایید، من این رادیو را در اتاق شما بگذارم و روشن کنم آسمان رفتند تا ماه را پیدا کنند. ستاره بزرگ گفت من هم به زمین میروم تا شاید بتوانم ماه را در آنجا بیابم. ستاره به زمین رسید، در راه به چشمهای برخورد که گویا حال خوبی نداشت. نزدیک چشمه شد از او پرسید،

[[page 8]]

انتهای پیام /*