شناخت خدا از شناخت پیامبر
والصلاة والسلام علی مفتاح الوجود، والرابط بین الشاهد والمشهود؛ باب الابواب لغیب الهویة، المتردی برداء
[[page 68]]
العمائیة، الحافظ للحضرات الخمس الالهیة؛ الذی تدلی و افتقر، واستقام بامره کما امر؛ مفتاح الدائرة و مختمها، و موخر السلسلة و مقدمها، محمد ـ صلّی الله علیه وآله المصطفین من الله ، الذین بهم فتح الله ، و بمعرفتهم عرف الله . الاسباب المتصلة بین سماء الالهیة و اراضی الخلقیة. الظاهر فیهم الولایة، والباطن فیهم النبوة والرسالة. الهادین بالهدایة التکوینیة سراً والتشریعیة جهراً. الآیات التامات والانوار الباهرات.(104)
* * *
رشد استعدادها
اگر به واسطۀ تعلیم انبیاء و تربیت علما و مربیان، مملکت انسانیت این انسان کذایی، که در اوّل ولادت با آن سه قوّه هم آغوش بود و با ترقی و تکامل او آنها نیز ترقی و تکامل می کردند، در تحت تاثیر تربیت واقع شد، و کم کم تسلیم قوّۀ مربیۀ انبیا و اولیا ـ علیهم السلام گردید، ممکن است چیزی بر او نگذرد جز آنکه قوّۀ کاملۀ انسانیه، که در او به طریق استعداد و قابلیت ودیعه گذاشته شده بود، فعلیت پیدا کند و ظهور نماید و تمام شئون و قوای مملکت برگردد به شان انسانیت. شیطان ایمان آورد به دستش؛ چنانچه در دست رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ایمان
[[page 69]]
آورد، فرمود: انَّ شَیطانی آمَنَ بِیَدی. «شیطان من به دست من ایمان آورد».(105)
* * *
انبیا، اطبای مشفق
منزلۀ انبیا ـ علیهم السلام منزلۀ اطبای مشفق است که با کمال شفقت و علاقه مندی به صحت مرضی نسخه های گوناگون به مناسبت حال آنها برای آنها آوردند و آنها را هدایت فرمودند به طرق هدایت: «ما طبیبانیم شاگردان حق».(106)
* * *
امیرالمومنین صراط است
اگر در این عالم به راه راست نبوت و طریق مستقیم ولایت قدم زده باشی و از جادۀ ولایت علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ اعوجاج پیدا نکرده باشی و لغزش پیدا نکنی، خوفی برای تو در گذشتن از صراط نیست؛ زیرا که حقیقت صراط صورت باطن ولایت است؛ چنانچه در احادیث وارد است که امیرالمومنین صراط است. و در حدیث دیگر است که «ماییم صراط مستقیم». و در زیارت مبارکۀ جامعه است که انتُمُ السَّبیل الاعظَمُ و الصراطُ الاقوَمُ. و هر کس در این صراط به استقامت حرکت کند و پای قلبش نلرزد، در آن صراط نیز پایش نمی لغزد و چون برق خاطف از آن بگذرد. و همین طور اگر اخلاق و ملکاتش عادلانه و نورانی
[[page 70]]
باشد، از ظلمتها و وحشتهای قبر و برزخ و قیامت و از اهوال آن عوالم در امان است، و خوفی از آن نشآت برای او نیست. پس، در این مقام درد از خود ماست و دوای آن نیز در خود ماست؛ چنانچه حضرت امیرالمومنین ـ علیه السلام در اشعار منسوب به او به این معنی اشاره فرموده که می فرماید:
دَواوکَ فیکَ وَ ما تَشعُرُ
وَ داوکَ مِنکَ وَ ما تُبصِرُ(107)
* * *
انبیا مظاهر رحمت حق
با هیچ چیز مثل بسط رحمت و رافت و طرح دوستی و مودّت نمی توان دل مردم را به دست آورد، و آنها را از سرکشی و طغیان بازداشت. و لهذا، انبیای عظام مظاهر رحمت حق ـ جلّ و علا هستند، چنانچه خدای تعالی معرفی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ را فرموده در آخر سوره توبه ـ که خود سورۀ غضب است ـ به این نحو:
«لَقَد جَاءَکُم رَسُولٌ مِن انفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیهِ مَاعَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُومِنِینَ رَووفٌ رَحِیمٌ».
و در شدت شفقت و رافت آن بزرگوار بر همه عائله بشری بس است آیه شریفه اول سورۀ شعراء که فرماید:
«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفسَکَ الاَّ یَکُونُوا مُومِنِینَ».
و در اوایل سورۀ کهف که فرماید:
فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفسَکَ عَلَی آثَارِهِم ان لَم یُومِنُوا بِهذَا الحَدِیثِ
[[page 71]]
اسَفاً.(108)
* * *
پیامبران و تعلیم زندگی آن جهان
دینداران می گویند ما زندگانی ابدی روح را به برهان دریافتیم و هر زنده ساز و برگ زندگانی می خواهد و سعادت و شقاوت دارد و ما ساز و برگ زندگانی آن جهان را نمی دانیم و خصوصیات عالم غیب را ادراک نکردیم خدای عالم که اسرار جهان پیش اوست پیمبرانی فرستاده که ساز و برگ زندگانی آن جهان را به آنها تعلیم کرده که آنها به ما تعلیم کنند.(109)
* * *
حسین بن علی و بیداری ملت
خدای عالم چون دید بنای دین را ماجراجویان صدر اول متزلزل کردند و جز چند نفر معدودی به جا نماند، حسین بن علی را برانگیخت و با جانفشانی و فداکاری ملت را بیدار کرد و ثوابهای بسیار برای عزاداران او مقرر کرد تا مردم را بیدار نگه دارند و نگذارند اساس کربلا که پایه اش بر بنیان کندن پایه های ظلم و جور و سوق مردم به توحید و معدلت بود کهنه شود با این حال لازم است که برای عزاداری که شالوده اش بر این اساس ریخته شده چنین ثوابهایی مقرر شود که مردم با هر فشار و سختی هم هست از آن دست برندارند وگرنه با سرعت برق زحمتهای حسین بن علی را هم پایمال می کردند که به پایمال کردن آن زحمتهای پیغمبر اسلام و کوششهایی که برای تاسیس اساس تشیع کرده بود بکلی پایمال می شد.(110)* * *
[[page 72]]
حوزه درس ائمه علیهم السلام
رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) احکام اسلام را نشر و بسط می دادند، حوزۀ درس داشتند، و چندین هزار نفر در مکتب آنان استفادۀ علمی می کردند، و وظیفه داشتند به مردم یاد بدهند.(111)
* * *
علم، ارث انبیا
اینکه ذیل روایت دارد: «ان الانبیاء لم یورثوا دیناراً و لا دِرهَماً» معنایش این نیست که انبیاغیر از علم و حدیث هیچ ارث نمی گذارند بلکه این جمله کنایه از این است که آنان با اینکه ولی امر بوده و حکومت بر مردم دارند رجال الهی هستند، افرادی مادی نیستند تا در پی جمع آوری زخارف دنیوی باشند، و اینکه اسلوب حکومت انبیا غیر از حکومت سلطنتی و حکومتهای متداول است که برای متصدی خود مایۀ مال اندوزی و کامرانی می شود. وضع زندگی پیغمبر اکرم(ص) بسیار ساده بود. از مقام و منصب خود به نفع زندگی مادی استفاده نکردند تا چیزی از خود به جای گذارند و آنچه را که باقی گذاشتند علم است که اشرف امور می باشد، خصوصاً علمی که از ناحیه حق تعالی باشد. و خصوص علم را که در روایت ذکر کرده شاید به همین جهت بوده است.(112)
* * *
راه سلامت
خودتان را تبعۀ تعلیمات انبیا کنید مبدا این است، از اینجا باید رفت، آنها راه را نشان داده اند ما راه را نمی دانیم، آنها راه را می دانند طبیبند و راه را می دانند، راه سلامت را می دانند، آنها راه سلامت را به ما گفته اند.(113)
* * *
[[page 73]]
سلامت و برکت حاصل تلاش انبیا
هرچه که سلامت در دنیا هست و برکت هست، باز از همین کوشش انبیا است که کوشش کردند تا آن حدودی که توانستند، تا آن حدودی که شعاع تعلیماتشان رسیده است، تا آن حدود توانستند، تا یک حدودی محدود کنند، مطلقاً مشکل بوده است و کم رسیدند. لکن باز هرچه خوبی هست از آنهاست که اگر انبیا را از روی بشر منها کنند، اِسقاط کنند، آن وقت خواهید دید چه خبر است، دنیا چه خواهد شد. این انبیا بودند که مردم را محدود کردند و تا یک حدودی موفق شدند و تا یک حدودی این برکت و خیری که در عالَم هست از برکت آنهاست.(114)
7 / 10 / 58
* * *
غصه پیامبر
این مقدار هم توفیق زیادی است که گروههای زیادی از انسان را تربیت کردند ولو همین مقدار از تربیت و اگر این تربیت نبود، همه کارتر بودند و همه هیتلر بودند. تربیتهای انبیا [است] که نجات داده این مردم را از حد حیوانیت و آن جنونی که انسان دارد در قدرت طلبی و شهوترانی. باز یک مقدار، مقدار زیادی توفیق حاصل شده، لکن باز توفیقی که آنها می خواستند نشده، اینکه انبیا می خواستند باز نشده. پیغمبر غصه می خورد برای اینکه، دعوت می کند و اجابت کم می شود.(115)
21 / 3 / 59
* * *
کمال انسانها به تبع آمدن انبیا
این مقدار از کمال هم که در انسانها در عالَم هست به تبع انبیاست. اگر انبیا نیامده بودند، شاید همۀ مردم، الاّ نادری،
[[page 74]]
همه شان مثل حیوانات جنگل و بدتر از او به جان هم می افتادند.(116)
21 / 3 / 59
* * *
وجود علی(ع) ثمرۀ بعثت
پیغمبر می خواست همۀ مردم را علی بن ابیطالب کند ولی نمی شد. و اگر بعثت پیغمبر هیچ ثمره ای نداشت الاّ وجود علی بن ابیطالب و وجود امام زمان ـ سلام الله علیه ـ این هم توفیق بسیار بزرگی بود. اگر خدای تبارک و تعالی، پیغمبر را بعث می کرد برای ساختن یک همچه انسانهای کامل، سزاوار بود؛ لکن آنها می خواستند که همه آنطور بشوند، آن توفیق حاصل نشد.(117)
21 / 3 / 59
* * *
امام زمان(عج) هادی بشر
وقتی که ایشان ظهور کنند ـ ان شاءالله خداوند تعجیل کند در ظهور او ـ تمام بشر را از انحطاط بیرون می آورد، تمام کجیها را راست می کند: «یَملا الارضَ عَدلاً بَعدَ ما مُلِئَت جَوراً» همچو نیست که این عدالت همان که ماها از آن می فهمیم که نه یک حکومت عادلی باشد که دیگر جور نکند آن، این هست اما خیر، بالاتر از این معناست. معنی یَملا الارضَ عَدلاً بَعدَ ما مُلِئَت جَوراً الآن زمین و بعد از این، از این هم بدتر شاید بشود، پر از جور است، تمام نفوسی که هستند انحرافات در آنها هست. حتی نفوس اشخاص کامل هم در آن انحرافاتی هست ولو خودش نداند. در
[[page 75]]
اخلاقها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در کارهایی هم که بشر می کند انحرافش معلوم است. و ایشان مامورند برای اینکه تمام این کجیها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال که واقعاً صدق بکند یَملا الارضَ عَدلاً بَعدَ ما مُلِئَت جَوراً. از این جهت، این عید، عید تمام بشر است بعد از اینکه آن اعیاد، اعیاد مسلمین است. این عید، عید تمام بشر است. تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاءالله ، و ظلم و جور را از تمام روی زمین بر می دارند به همان معنای مطلقش. از این جهت، این عید، عید بسیار بزرگی است که به یک معنا از عید ولادت حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ که بزرگترین اعیاد است، این عید به یک معنا بزرگتر است.(118)
7 / 4 / 59
* * *
عصمت نبی و تربیت امّت
خدای تبارک و تعالی که برای مردم هادی می فرستد و پیغمبران را انتخاب می کند، کسی که خودش از اول عمر تا آخر عمرش یک لغزش نداشته، معصوم بوده، یک همچو موجودی را انتخاب می کند. برای اینکه تربیت کنند مردم را. تزکیه کنند و تعلیم کنند.(119)
10 / 4 / 59
* * *
پندگیری از ائمه(ع) به اندازه توان
در نظر داشته باشید که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ در حالی که به حسب فهم جامعه، ریاست یک کشور بسیار بزرگی را داشت از حجاز تا مصر، عراق، ایران؛ همه را داشت، آن وقت چه جور بود
[[page 76]]
وضعش، چه جور بود سلوکش با مردم و چه بود سفارشهایی که به عمالش یا به حکومتهایی که از طرف او بودند. چه سفارشهای ارزشمندی فرموده است! البته ما نمی توانیم خود او باشیم، لکن می توانیم که شیعۀ او باشیم، پیرو او باشیم. تا آن حدودی که بتوانیم، باید پیروی از او بکنیم. او تمام مقصدش خدا بود. اصلش این دنیا و این ریاست دنیا و اینها در نظر او چیزی نبود، مگر اینکه بتواند یک عدلی را در یک دنیا برقرار کند، و الاّ پیش آنها مطرح نبود که یک ریاستی داشته باشم یا خلافتی داشته باشم، مگر اینکه بتوانند یک عدلی را اقامه کنند و یک حدی را جاری کنند. ما باید از آنها درس بگیریم و پند بگیریم و به شیوۀ آنها تا آن اندازه ای که می توانیم عمل کنیم.(120)
20 / 6 / 59
* * *
عالم مدرسه، انبیا معلم
عالَم، مدرسه است و معلّمین این مدرسه، انبیا و اولیا هستند. و مربی این معلّمین، خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی، تعلیم و تربیت کرده است انبیا را. و ارسال کرده آنها را برای تربیت و تعلیم کافۀ ناس. انبیای بزرگ اولوالعزم مبعوث اند بر تمام بشر و سمت معلّمی و مربی دارند نسبت به تمام بشر، و معلّم آنها و مربی آنها حق تعالی است. و آنها هم بعد از اینکه به تعلیمات الهی تعلیم شدند و تربیت پیدا کردند مامورند که بشر را تربیت کنند و تعلیم.(121)
18 / 10 / 59
* * *
[[page 77]]
انبیا راهنما و الگو
کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند.(122)
4 / 11 / 59
* * *
شمشیر انبیا چاقوی جراحی
انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الاّ برای آنها که علاجی ندارند جز شمشیر و فاسد می کنند جامعه را. آن که فاسد می کند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از جامعه جدا کرد. و یک غدۀ سرطانی است که جامعه را فاسد می کند.
انبیا مثل یک طبیبی بودند، آنها که می خواستند اصلاح کنند جامعه را. اگر یک طبیبی آمد و غدۀ سرطانی را، چاقو را درآورد و شکم را پاره کرد و غدۀ سرطانی را درآورد، شما فریاد می زنید که شکم مردم را پاره کردی، جانی هستی؟! نه، احترامش می کنید و اجر هم به او می دهید و دستش را هم فرض کنید می بوسید و خیلی هم خوشحال می شوید، برای اینکه این شکم را پاره کرده. اما برای درآوردن غدۀ سرطانی که این را به هلاکت می رساند. انبیا اینطور بودند.
انبیا در عین حالی که خدای تبارک و تعالی می فرماید: که چرا اینقدر خودت را به زحمت می اندازی، چرا اینقدر خودت را می خواهی بکشی که اینها ایمان نمی آورند؟! آنقدر عاطفه داشته
[[page 78]]
است و آنقدر دلش می خواسته است که مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لکن وقتی که می دید که فلان جمعیت اگر باشند مردم را به فساد می کِشند، شمشیر او همان چاقوی طبیب است. او طبیب عالم است و طبیب جامعه است و جامعه را باید با حُسن نیّتی که دارد اصلاح بکند. شمشیر علی بن ابیطالب ضربه اش می فرماید که از عبادت جن و انس هم بالاتر است. برای اینکه اصلاح است، ضربۀ اصلاحی است، ضربۀ اِفسادی نیست.(123)
4 / 11 / 59
* * *
مخالفت منحرفین با انبیا
حالا هم که از انبیا زحمت کشیدند و افتخار دادند بشر را به تعلیمات و تربیتشان [علی رغم] اینکه منحرفین باز زیاد بودند و آنها هم در مقابل انبیا ایستادندو این مردم را دعوت به انحرافات کردند، حالا هم آنچه برکات هست در دنیا از انبیاست. شما چنانچه این پرونده هایی که در دادگستری سراسر دنیا هست ملاحظه بکنید، پروندۀ جنایت از آن اشخاصی که به انبیا اعتقاد پیدا کردند، تحت تربیت انبیا واقع شدند، پروندۀ جنایت، کم می بینید یا نمی بینید. همۀ پرونده های جنایات و همۀ پرونده های مالی و جانی و امثال اینها مال آنهاست که از تربیت انبیا کنار بودند.(124)
10 / 11 / 59
* * *
علاج خودخواهیها به مدد انبیا
توجه به این داشته باشید که از این بیماری که همه ما به آن
[[page 79]]
مبتلا هستیم و بیماری عمومی است یعنی «الا من عصمه الله تعالی» سرتاسر انسانها به این بیماری مبتلا هستند و این بیماری، «منیت» است، خودخواهی است که انسان تا آن آخر هم به این خودخواهی اش گرفتار است مگر به مدد انبیا ـ علیهم السلام ـ و با مدد خدای تبارک و تعالی از این بیماری و مرض نجات پیدا کنیم ویا لااقل بیماری کم شود.(125)
12 / 12 / 59
* * *
فداکاری انبیا
انبیا یک روزشان برای خودشان صرف نشده است، یک ساعتشان توجه به خودشان نبوده، همه توجه به این بوده است که این مریضها را، اینهایی که دارند خودشان را به چاه می اندازند، اینهایی که دارند خودشان را به عاقبتهای بسیار بد می اندازند، اینها را نجات بدهند.(126)
23 / 10 / 60
* * *
انبیا جلوه رحمت خداوند
تمام انبیا از صدر عالم تاکنون، تمام انبیا یک جلوۀ رحمتی بوده است از خدای تبارک و تعالی و چنانچه موجودیت همۀ ما جلوۀ رحمت حق تعالی است. همین طور هدایت خدای تبارک و تعالی به واسطۀ انبیا، یک رحمت بزرگی است بر همه. رحمة للعالمین است پیغمبر، و همۀ انبیا رحمت بوده اند و این برای این است که این بشر متوجه نیست، جاهل است، نمی داند چه خبر است آن طرف، نمی داند که راه انسانیت را اگر طی نکند چه خواهد گذشت بر او. از این جهت، آنهایی که راه را می دانند، می دانند که این بشر
[[page 80]]
به چه ضلالتی می افتد و به چه زحمتهایی دچار می شود از اعمال خودش، از افکار فاسد خودش.(127)
23 / 10 / 60
* * *
ائمه الگوی علمی و عملی
به حضرت صادق بعضی می گفتند آقا ـ حضرت صادق شغلش خیلی بود. شغل معنویش زیاد بود و کار تبلیغاتی و کار تعلیماتی اش زیاد بود، مع ذلک، خودش تشریف می برد به حسب این نقل و در آن جایی که داشت، کار می کرد ـ به او عرض کردند که خوب، این را به ما واگذار کن. فرمود: من میل دارم که کاری که می خواهم برای خودم بکنم، حرارت آفتاب را در بدن خودم حس کنم. این چقدر ارزش می دهد که یک نفر، که در زمان خودش شخص اول بود و دارای آن مقامات بود، خودش کار می کند و تعلیم می دهد که ارزش کار چی است!(128)
11 / 2 / 61
* * *
مناجات ائمه راهبر انسانها
از همه دل انگیزتر مناجات و ادعیۀ ائمۀ مسلمین است که راهبرند به سوی مقصود، نه راهنما، و دست انسان حق جو را می گیرند و به سوی او می برند، افسوس، و صد افسوس که ما از آنها فرسنگها دور هستیم و مهجور.(129)
* * *
درس گرفتن از انبیا
این معنا را ما باید همیشه در ذهنمان باشد و توجه به این داشته باشیم تا موفق در امور بشویم، در هر کاری موفق بشویم. من ادعا
[[page 81]]
دعا پیوند معنوی خالق با مخلوق
نمی کنم که امثال من یک همچو چیزی هستیم، نه، ما آدمهای ناقصی هستیم، باید برویم تحصیل کنیم، تا تحصیل کمال بکنیم. اما مردم، بودند در بینشان که یک همچو اشخاصی بودند، لااقل ما می دانیم انبیا بودند، اولیای خدا بودند که این جور بودند، برای او بوده هر چه کار کردند، نه این است که برای حکومت بوده است یا برای چی بوده. می رفتند دنبال حکومت برای اینکه از دست جائرین بگیرند، فشار می آوردند که از دست جائرین بگیرند، لکن نه از دست جائرین بگیرند که خودشان حاکم باشند، از دست جائرین می برند که عدالت الهی را اجرا بکنند. این کار، کار انبیا بوده، عدالت الهی را می خواستند ایجاد کنند لله تعالی. از این جهت که لله تعالی بوده است و خالص بودند آنها، الهی بودند خودشان، کارهاشان اینطوری بوده.(130)
19 / 9 / 64
* * *
[[page 82]]