مجله کودک 507 صفحه 16

کد : 126934 | تاریخ : 21/08/1390

داستانهای آقا کله پوک عباس قدیر محسنی یک داستان خوابآلود مدتی بود آقا کله پوک شبها خوب نمیخوابید تا صبح خوابهای ترسناک میدید و از خواب میپرید و دیگر خوابش نمیبرد. آقا کله پوک خواب میدید مارهای غولپیکر دنبالش میکنند، خواب میدید افتاده است توی قفس شیرها و ببرهای گرسنه، خواب میدید یک خرس قطبی او را روی یک قطعه یخ گیر انداخته است، خواب میدید یک نهنگ توی دریا دنبالش است و آنقدر خوابهای ترسناک و بخواهی مرا گول بزنی، سرت را از دست خواهی داد!» بافندهی بینوا، وقتی این حرفها را شنید، از شدت ترس احساس کرد که قلبش دارد از جا

[[page 16]]

انتهای پیام /*