غزل

پرده نشین

کد : 127140 | تاریخ : 17/06/1395

 

پرده نشین

این قافله از صُبح ازل سوی تو رانند

تا شام اَبد نیز بسوی تو روانند

سرگشته و حیران هَمه در عشق تو غرقند  دل سوخته هر ناحیه بی تاب و توانند

بُگشای نقاب از رُخ و بنمای جَمالت  تا فاش شود آنچه هَمه در پی آنند

ای پَرده نشین دَر پی دیدار رُخ تو  جانها هَمه دل باخته، دلها نگرانند

در میکده رندان همه در یاد تو مستند  با ذکر تو در بُتکده ها پَرسه زنانند

ای دوست دل سوخته ام را تو هدف گیر

مژگان تو و اَبروی تو تیر و کمانند

 

[[page 102]]

انتهای پیام /*