غزل

شرح پریشانی

کد : 127212 | تاریخ : 17/06/1395

 

شرح پَریشانی

دَرد خواهم دَوا نمیخواهم

غُصّه خواهم نوا نمیخواهم

عاشِقم عاشِقم مریض توام  زین مَرض مَن شفا نمیخواهم

من جفایت بجان خریدارم  از تو ترک جفا نمیخواهم

از تو جانا جفا وفا باشد  پس دگر مَن وفا نمیخواهم

تو «صفا»ی منی و «مَروۀ» من  «مَروه» را با «صفا» نمیخواهم

صوفی از وصل دوست بی خبر است  صوفیِ بی صفا نمیخواهم

تو دُعٰای منی، تو ذکر منی  ذکر و فِکر و دُعا نمیخواهم

هَر طرف رو کُنم تویی قبله  قبله، قبله نما نمیخواهم

هر که را بنگری فدایی تو است  من فدایم فدا نمیخواهم

همهْ آفاقْ روشن از رُخ تو است

ظاهری جٰای پا نمیخواهم

 

[[page 160]]

انتهای پیام /*