غزل

وادی ایمن‌

کد : 127222 | تاریخ : 17/06/1395

 

وادی ایمن

من در این بادیه صٰاحبنظری می جویم

راه گُم کرده ام و راهبری می جویم

از وَرق پارۀ عرفان خبری حٰاصل نیست  از نهانخانۀ رندان خبری می جویم

مسند و خرقه و سجّاده ثمربخش نشد  از گُلستان رُخ او ثَمری می جویم

ایمنی نیست دَر این وادی اَیمن ما را  من دَر این وادی اَیمن شجری می جویم

ترک میخانه و بُتخانه و مسجد کردم  دَر ره عشق رُخت رهگذری می جویم

سفر از هیچ به سوی همه چیزم در پیش  لنگ لنگان رَوم و همسفری می جویم

گفته بودی که رَه عشق، رهِ پُرخطری است  عاشقم من که ره پُرخطری می جویم

اندر این دیر کُهن ریخته شد بال و پرم

بهر منزلگه خود بال و پَری می جویم

 

[[page 169]]

انتهای پیام /*