دریای وصال
مست صهبٰای تو می باشم و اندر هوسم
غرق دَریای وصٰال توام و در طَلبم
پرتو نور چو خورشید تو اندر هَمه جا است
جُستجو در حَرم و بُتکده؟! اندر عَجبم
[[page 307]]