مجله کودک 210 صفحه 5

کد : 127734 | تاریخ : 26/08/1384

یک خاطره، هزار پند امام، پیرمردی هشتاد ساله، با آن همه گرفتاری و آن همه کار، تمام روزنامه­ها را مطالعه می­کردند و اگر روزنامه­ها دیر می­رسید، فوراً زنگ می­زدند که: این روزنامه­ها کجاست؟ چرا نیاورده­اید؟ به رادیو گوش می­دادند، نشریات داخلی ارتش، سپاه و ... را مطالعه می­کردند، برنامه­های تلویزیون را نیز نگاه می­کردند. حتی گفته می­شد که امام گاهی اوقات، کارتون هم ­می­بینند. هدف ایشان کنترل و زیر نظر داشتن برنامه­های تلویزیون به صورت مستقیم بود. امام همه گزارش­هایی که از هر ارگانی می­آمد را مطالعه می­کردند. امام با همه این گرفتاری­ها، گاهی یک طرف اتاق می­ایستادند و نوه ایشان (علی) را طرف دیگر می­ایستادند، و توپ را به طرف هم می­انداختند. برخورد امام با خانواده­شان پیامبر گونه بود. بعد از ظهرها خانواده امام، نوه­ها، دخترها و عروس ایشان می­آمدند و دور ایشان می­نشستند و چنان با امام گرم صحبت می­شدند و شوخی و مزاح می­کردند که تصور آن در مورد یک رهبر سیاسی مانند امام با آن همه مشغله و گرفتاری، شاید غیرممکن بود. ----- نام اسلحه: سیمونوف 1936 طول: یک متر و بیست سانتی متر خشاب: 15 فشنگ سرعت حرکت گلوله: 840 متر بر ثانیه

[[page 5]]

انتهای پیام /*