یک خاطره، هزار پند
امام، پیرمردی هشتاد ساله، با آن همه گرفتاری و آن همه کار، تمام روزنامهها را مطالعه میکردند و اگر روزنامهها دیر میرسید، فوراً زنگ میزدند که: این روزنامهها کجاست؟ چرا نیاوردهاید؟ به رادیو گوش میدادند، نشریات داخلی ارتش، سپاه و ... را مطالعه میکردند، برنامههای تلویزیون را نیز نگاه میکردند. حتی گفته میشد که امام گاهی اوقات، کارتون هم میبینند. هدف ایشان کنترل و زیر نظر داشتن برنامههای تلویزیون به صورت مستقیم بود. امام همه گزارشهایی که از هر ارگانی میآمد را مطالعه میکردند. امام با همه این گرفتاریها، گاهی یک طرف اتاق میایستادند و نوه ایشان (علی) را طرف دیگر میایستادند، و توپ را به طرف هم میانداختند. برخورد امام با خانوادهشان پیامبر گونه بود. بعد از ظهرها خانواده امام، نوهها، دخترها و عروس ایشان میآمدند و دور ایشان مینشستند و چنان با امام گرم صحبت میشدند و شوخی و مزاح میکردند که تصور آن در مورد یک رهبر سیاسی مانند امام با آن همه مشغله و گرفتاری، شاید غیرممکن بود.
-----
نام اسلحه: سیمونوف 1936
طول: یک متر و بیست سانتی متر
خشاب: 15 فشنگ
سرعت حرکت گلوله: 840 متر بر ثانیه
[[page 5]]
انتهای پیام /*