
قصههای قهرمانی
(گوشهای از داستان زندگی پهلوان، عارف و شاعر بزرگ ایران؛ پوریای ولی)
پهلوانِ عارف
محمّد علی دهقانی قسمت سوم
پهلوان هندی، که از حرفهای پوریا تعجّب کرده بود، برای چند لحظه به فکر فرو رفت و بعد گفت: ((اگر منظورِ تو از مصلحت این است که به خاطر جوانمردی از زمین خوردن و شکست من شرمنده میشوی، باید بگویم که خیالت از جهت من راحت و آسوده باشد. چون من به استادی و پهلوانی خود در کُشتی اطمینان کامل دارم!))
پوریا گفت: ((نه، آن عُذر و مصلحتی که در ذهنِ من است، تو نیستی! بلکه کسی دیگر است! همان طور که گفتی، کُشتی ملاحظه بردار نیست و هر دو حریف باید سعی کنند تا پشت طرف مقابل را به خاک بمالند. امّا گاهی میشود که برای همین اصل هم باید تفاوت قائل شد. به همین خاطر من از حقّ خودم برای حفظ برتریِ تو میگذرم. در نتیجه تو میتوانی به دیار خودت بروی و بگویی: ((پهلوان پوریای ولی حاضر به کشتی گرفتنِ با من نشد.)) به این ترتیب مقامِ بلند جهان پهلوانی نصیب تو میشود. اگر بخواهی، حتّی حاضرم این را بنویسم و مُهر کنم تا سَند و مدرک هم داشته باشی!))
پهلوان هندی با تعجّب بیشتر گفت: ((یعنی چه؟! چرا باید این کار را بکنم؟ من از هند تا خوارزم؟ رنج این سفر طولانی را به خود هموار کردهام تا با پهلوان پوریای ولی کُشتی بگیرم. مردم از من انتظار قدرت نمایی دارند، و من اطمینان دارم که در این مبارزه بر حریفِ خود پیروز خواهم شد!))
-----
نام اسلحه: 69MPI
طول: 46 تا 67 سانتی متر
وزن: سه کیلوگرم
خشاب: 25 یا 32 فشنگ
حداکثر برد: 100 متر
برد موثر: 50 متر
[[page 18]]
انتهای پیام /*