
پهلوان پوریا، که تا آن روز برای منصرف کردن هیچ حریفی از کشتی، تا به این درجه پیش نرفته بود، احساس نومیدی کرد. با این حال دوباره رو به حریف کرد و گفت: ((همۀ آنهایی که پیش از تو آمدهاند و شکست خوردهاند، بیشتر از تو به زور و بازو و اُستادِی خودشان اطمینان داشتهاند.))
پهلوان هندی با لحنی محکم و جّدی گفت: ((من غیر از آنها هستم.))
پوریای ولی گفت: ((در این دنیا کیست که خودش را غیر از دیگران نداند؟))
پهلوان هندی گفت: ((برای این که باور کنی من غیر از دیگران هستم، چارهای جز کشتی گرفتن نداری!))
پوریا، وقتی حریف را بیش از اندازه سر سخت و لجوج دید، بیشتر از این روی خواستهاش اصرار نکرد و در حالی که از نتیجۀ این دیدار، رنجیده و غمگین بود، با حریف هندی خداحافظی کرد و از کاروانسرا بیرون آمد. پوریای ولی، راه مسجد را در پیش گرفت و همان طور که آرام قدم برمیداشت، با خود فکر کرد: ((این پهلوانِ مغرور و از خود راضی، لایق یک شکست جانانه است! چنان او را به زمین بزنم که نتواند از جا برخیزد! بیش از اندازه به زور بازو و مهارت خود در کشتی مغرور است ... امّا چگونه او را به زمین بزنم، در حالی که مادرش بین من و او قرار گرفته و از من خواسته تا برای موفقیت او دعا کنم!))
پهلوان، وقتی به درِ مسجد رسید، دو نفر را دید که بدون توجّه به او، با هم مشغول صحبت بودند. یکی از آنها میگفت: ((دیدی پیرزن هندی چه طور برای موفقیّت پسرش با شور و حرارت دُعا میکرد و نمازِ حاجت میخواند؟))
پهلوان، با شنیدن این حرف، زانوهایش سُست شد و از حرکت ایستاد. در این وقت آن دو نفر او را دیدند و سلام کردند. یکی از آنها رو به پهلوان کرد و گفت: ((همۀ اهالی شهر منتظرند تا ببینند این پیرزن کار را پیش میبَرَد یا پهلوان ما؟!))
پوریا با چهرهای گرفته و غمگین، نگاهی به آن دو جوان کرد و بی آن که جوابی بدهد، وارد مسجد شد. در شبستان مسجد به نماز ایستاد. امّا صدای آشنای پیرزن هندی از پشت ستون، ذهن و حواسّش را به خود مشغول کرد: ((خدایا، آبروی پسرم را نریز! ... ای برآورندۀ حاجتها؛ امیدِ پسرم را ناامید نکن! ... خدایا: فرزندم را بر پوریای ولی پیروز گردان! ... ))
دِل در سینۀ پوریا لرزید و اشک در چشمهایش نشست. در حالی که زبانش آیههای نماز را از روی عادت میخواند، احساس کرد که حضورِ قَلبش را در نماز از دست داده است.
(ادامه دارد)
نام اسلحه: SSG
طول: 89 سانتی متر
خشاب: 5 فشنگ
حداکثر برد: 2000 متر
برد موثر: 1000 متر
[[page 19]]
انتهای پیام /*