مجله کودک 248 صفحه 4

یک خاطره، هزار پند فرزند مرحوم آیت­ا... شاه­آبادی نقل می­کنند: قبل از اینکه حضرت امام رحمت ا... علیه به نجف اشرف تشریف فرما شوند،شبی خواب دیدم که در ایران،آشوب و جنگ برپاست. به خصوص در خوزستان سر تمام نخل­های خرما یا قطع شده یا سوخته بودند. در جنگی که خواب دیدم، یکی از نزدیکان من هم شهید شده بود. در تمام مدت خواب، من چنین فکر می­کردم که جنگ میان حضرت سیدالشهدا (س)و دشمنانش است. وقتی که در خواب،جنگ تمام شد، پرسیدم: «آقا امام حسین (ع) کجایند؟» طبقه­ی بالای ساختمانی را نشانم دادند که دو اتاق داشت. یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ. من به آنجا رفتم و خدمت حضرت سیدالشهدا (س) مشرّف شدم و عرض ادب کردم. جیمی از نبودن پدر و مادر در خانه دلتنگ است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 248صفحه 4