مجله کودک 29 صفحه 15

نشسته باشند.» مرتضی می­گوید: «ما توی سرویس با هم حرف می­زنیم و شعر می­خوانیم. اگر آقای راننده اجازه بدهد با صدای بلند آواز هم می­خوانیم. بازیهای نشستنی هم انجام می­دهیم. سرویس هم جزئی از مدرسه ماست چون به ما خیلی­خوش می­گذارد!» آقا محسن راننده سرویس یکی از دبستانهای تهران است. او یک مینی بوس آبی رنگ دارد که سالهاست با آن بچه­ها را از خانه به مدرسه و از مدرسه به خانه می­برد. آقا محسن می­گوید: «من بچه­ها را دوست دارم. وقتی تابستان می­شود دلم برایشان تنگ می­شود. گاهی اوقات یک بچّه، پنج سال با سرویس من رفت و آمد می­کند. وقتی او به راهنمایی می­رود او را دوباره توی مسیر می­بینم، آرزو می­کنم که کاش باز هم با تا مدرسه من به مدرسه می­آمد. من به بچه­ها عادت کرده­ام. چند ماه پیش یکی از بچه­هایی راکه چند سال پیش او را به مدرسه می­بردم، دیدم. حالا او دانشجو شده، ولی هنوز مرا یادش بود. این یکی از بهترین خاطره­های عمرم بود. باور نمی­کردم دختر بچه به آن کوچکی حالا برای خودش خانمی شده باشد!» علیرضا این هفته خیلی از دست بچه­های سرویس عصبانی است. چـون سر نشستن روی صندلی کنار پنجره با یکی از بچه­ها دعوا کرده. علیرضا می­گوید: «هر کسی زودتر بدود که به سرویس برسد، روی صندلی کنار پنجره می­نشیند؛ ولی معلمان ما را خیلی دیرتر از بقیه تعطیل می­کند؛ به خاطر همین، من هیچ وقت نمی­توانم کنار پنجره بنشینم. بچه­ها هم هیچ وقت نمی­گذارند جای من آنجا باشد؛ این خیلی نامردی است!» لادن هم سرویس است. ولی هفته پیش نزدیک بود که دیگر آقای راننده او را سوار سرویس نکند. چـون لادن و دوستانش از پنجره سرویس، روی سر مردم آشغال ریخته بودند. لادن می­گوید: «من می­دانم که کار بدی انجام داده­ام. آن موقع ما به مردم می­خندیدیم و متوجه کارمان نبودیم، ولی بعد فکر کردم اگر یک روز خودم هم توی خیابان باشم و کسی روی سرم پوست میوه بریزد، حتماً خیلی عصبانی می­شوم. من قول داده­ام که دیگر این کار را نکنم.» ساعت دو بعد از ظهر است و جلو مدرسه پر از سرویس بچه­هاست. بعضی­ها خودشان به خانه می­روند و بعضی به طرف پدر و مادرشان که منتظر آنها ایستاده­اند می­دوند و بچه­های سرویسی هم به طرف سرویسهـایشان می­روند. بابای مدرسه با صدای بلند می­گوید: «مسیر هشت، جا نمونی!» و بچه­ها زود می­دوند تا جا نمانند؛ تا حالا حتمـاً صندلی­های کنار پنجره پر شده است!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 29صفحه 15