
صاحب این خانه
پشتیبان ماست
کودکان مکّه، آرام در آغوش مادرانشان خوابیده بودند
و خوابهای خوش میدیدند. خواب فرشتههایی را که دور
خانۀ خدا پرواز میکردند. خواب بازیهای شاد و شیرین در
کنار کعبه.
آنها نمیدانستند که در همان زمان، اندیشهای پلید در
فکر ویران کرده آن خانه بود. خانهای که سالهای سال،
محّل عبادت و قبلۀ دلهای مردم بود. خانهای که محلّی
امن برای آسایش بزرگترها و شادمانی کودکان بود. «اَبرََهه» پادشاه یمن به آن همه معنویت و زیبایی آن خانه حسادت
میکرد. او نمیخواست که در سرزمین حجاز خانهای به
آن سادگی، دلهای مردم را به سوی خود جذب کند. پس
با سپاه فیل به سوی مکّه آمد. وقتی که سپاه ابرهه به
شهر نزدیک شد، قدمهای سنگین فیلها شهر را به
لرزه درآورد. بچّهها، شیونکنان از خواب بیدار شدند.
زنها سراسیمه به هر سو دویدند، مردها آشفته و حیران
ماندند. آنها نمیدانستند چگونه در برابر آن لشکر انبوه
از حرم امن الهی محافظت کنند. امّا...
بیست و سه سال پیش، زمانی که هنوز
چند ماه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
میگذشت، قصۀ اصحاب فیل تکرار شد.
رییس جمهور امریکا که از استقامت و
ایمان ملّت ایران به تنگ آمده بود، فکر
پلیدی در سر داشت. شاید او هرگز داستان
اصحاب فیل را نشنیده بود. اگر هم شنیده
بود، قدرت نظامی خود را بالاتر از آن میدانست
که حتّی از عذاب الهی صدمهای ببیند. مردم
مسلمان ایران، بیخبر در خانههایشان بودند.
دولت نوپای اسلامی هم از توطئه پنهانی
دشمن بیخبر بود. هلی کوپترهای مجهز آمریکا
وارد آسمان ایران شدند. همه چیز از قبل
پیش بینی شده بود. آنها میتوانستند بدون هیچ
مزاحمتی وارد تهران شوند و نقشۀ شوم خود را اجرا کنند
و هر مانعی را هم از سر راه بردارند. امّا جایی در نزدیکی
طبس، طوفانی از شن به جان آمریکاییها افتاد. خلبانها
کور شده بودند. هلی کوپترها به هم برخورد کردند و افسران
آمریکایی در آتش عذاب الهی سوختند و خاکستر شدند.
لطفاً هر کجا که هستید، بلند شوید و وضو بگیرید.
قرآنها را باز کنید و در جزء آخر، سورۀ فیل را با صدای بلند
بخوانید. آن وقت ماجرای پنجم اردیبهشت 1358 را با
ماجرای اصحاب فیل مقایسه کنید. مطمئن باشیم تا زمانی
که دل هر ایرانی خانۀ خداست، صاحب خانه پشتیبان ما
خواهد بود.
سردبیر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 30صفحه 4