
گزارش دوست
سلامتی فرزندمان را از فرزند پیامبر شما داریم
امیر قمشی
بازار تهران یکی از منطقههای قدیمی این شهر بزرگ
است. در این بازار بزرگ بخشهای مختلفی وجود دارد که هر
قسمت را به اصطلاح یک «راسته» میگویند. در هر راسته
تعداد زیادی مغازه وجود دارد که به کسب و کار مختلفی
اختصاص دارند. از جمله قسمتهای بازار تهران راستۀ
«پرچم دوزان» است. در این قسمت بازار، تعداد زیادی مغازۀ
پرچمدوزی وجود دارد که معمولاً پرچمهای عزاداری و مذهبی
در آن مغازهها دوخته میشود. با «حاج حسین رحیمی» پیرمرد
مهربانی که از کودکی به شغل پرچمدوزی مشغول بوده است،
در یکی از مغازههای پرچمدوزی بازار آشنا میشوم.
حاج حسین میگوید: «من هفت ساله بودم که در همین
مغازه و در کنار پدرم کار پرچمدوزی را آغاز کردم. البتّه قبل
از من، پدرم و قبل از ایشان، پدربزرگم هم در همین شغل،
مشغول به کاربودهاند و در حقیقت پرچمدوزی حرفۀ خانوادگی
ما محسوب میشود.»
از حاج حسین میپرسم:«هرسال تقریبا چندپرچم سفارش
میگیری؟»
حاج حسین پاسخ میدهد: «معمولاً هر سال با نزدیک
شدن ماه محرّم و روزهای عزاداری امام حسین (ع) مغازههای
پرچمدوزی از همیشه شلوغتر میشود. مسجدها، حسینیهها
وتکایا آنقدر پرچم و کتیبه سفارش میدهند که تعداد آنها قابل
شمارش نیست. البتّه در این چند سال اخیر، با پیشرفت
دستگاههای چاپ، خیلیها پرچمهای خود را به چاپخانههای
مخصوص چاپ روی پارچه سفارش میدهند. با وجود این،
هر سال این موقعها سرمان خیلی شلوغ میشود. چرا که هر
سال، تعداد جاهایی که برای امام حسین (ع) عزاداری به پا
میکنند بیشتر از سال گذشته است و از طرفی، خیلیها هنوز
پرچمدوزی سنتّی را به پرچمهای چاپی ترجیح میدهند.»
او ادامه میدهد: «شغل ما نه فقط یک حرفه، که یک
هنر و از آن مهمتر، یک عبادت است. در طول سالهای زیادی
که در این شغل مشغول به کار بودهام، تا حالا حتّی یکبار نشده
است که بدون وضو کار کنم. همکاران دیگر من که به این
کار مشغول هستند هم همین طور، فقط با وضو کار میکننـد
و حتّی بدون وضو به این پرچمها دست نمیزنند.»
«عبّاس اقبالی» و «علیرضا زارع» هر دو ده سالهاند. عبّاس
و علیرضا به مغازۀ حاج حسین آمدهاند تا برای تکیّه کوچک
مدرسهشان، پرچم سفارش بدهند. عبّاس میگوید: «من و
علیرضا به همراه تعدادی از بچّههای مدرسه، هیئتهای
عزاداری تشکیل دادهایم تا امسال برای امام حسین (ع) و
یارانشان مراسم عزاداری در مدرسه برگزار کنیم. به همین
خاطر بعد از جمع کردن مقداری پول از میان بچّهها، امروز به
بازار آمدهایم تا هم تعدادی پرچم سفارش دهیم و هم اینکه
مقداری از وسایل دستۀ عزاداری مثل طبل، سنج و زنجیر را
خریداری کنیم.»
میپرسم: «برای هیئتها، اسمی هم انتخاب کردید؟»
عباس پاسخ میدهد: «به یاد کودک شش ماهۀ
امام حسین (ع)، نامش را تکّیۀ حضرت علی اصغر (ع)
گذاشتهایم.»
بعد از صحبتهای عبّاس، به سراغ علیرضا میروم و از او
میپرسم: «چطور شد که به فکر تشکیل تکیّه افتادید؟»
مجلات دوست کودکانمجله کودک 76صفحه 26