
خداجون چه خنگ بودم. ببین
چه جوری میخواستم واسۀ
این پسره مشتری جور کنم!
آه ....من اصلا
عید نمیخوام....
(آخ جون الان مامان قیافۀ
ناراحتمو میبینه کلی دلش واسم میسوزه!)
مامان جون چی شده؟
چیزی نیست دخترم
داشتم لباستو میدوختم
سوزن رفت تو انگشتم
کاش یه چیزی بود زخم
رو میبستم!
آخ جو... یعنی ای
وای چه بد! اما من
میدونم باید چی کار کنین
گوش کنین واستون تعریف کنم....
چند لحظه بعد:
آهای پسر بدو بیا بالا
ما چسب میخوایم!
اومدم!
و چند دقیقه بعد:
تموم شد خانم!
ممنونم. دستت درد نکنه، عالی شد!
خوب پسرم اجازه بده عوضِ پول چسب،
این لباسها رو بهت هدیه کنم، چند ماه پیش
برای بیژن خریدمش اما اون استفاده نکرده ...
نه خانم اینا قیمتش بیشتر از یه چسبه،
ما گدا نیستیم!
اینم واسه این که زمین خیس نشه!
مجلات دوست کودکانمجله کودک 77صفحه 19