مجله کودک 90 صفحه 32

شعر دوست پنبه ها را دوست دارم پنبه هم چیز عجیبی است من نمی دانستم این را تا خودم با چشمهایم دیدم او را توی صحرا رفته بود او تویغوزه مثل یک گل دیده می شد او به دست پنبه کاران دانه دانه چیده می شد غوزه ها بر عکس پنبه خشک و خیلی سفت بودند من نمی دانم چه جوری این دو با هم چفت بودند! واقعاً خیلی عجیب است کارهای این طبیعت خاک ها را با کمی آب پنبه کردن نیست راحت تازه من حس می کنم که پنبه ها را دوست دارم باهمین حس، من سرم را روی بالش می گذارم.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 90صفحه 32