مجله کودک 127 صفحه 19

بسیار خوب ... اما جای خجالت داره. اگر با از دست دادن این موقعیت خانواده پیتاریز را دچار فقر و فلاکت ببینیم. شب شما بخیر، بارون! پدر بزرگ واقعا منظورش چه بود؟ آروم باش پسرم بذار اول برایت از الگ گرک بگم ... وقتی اولین دفعه ما با هم ملاقات کردیم. به الگ اعتماد کردم و اونو استخدام کردم تا بر روی ساخت رزمناوهای پیتاریز نظارت داشته باشد. او از اعتماد من سوء استفاده کرد و نیمه های یکی از شب ها طرح های من رو برای ساخت فضا پیما دزدید و با خودش برد. الگ از روی طرح من نمونه ای ای نامرغوب و سر هم بندی شده ساخت و اسمش رو هم گذاشت «رزمناو گرک» من هنوز نمونه اصل خودم رو تموم نکرده بودم که اون نمونه نامرغوبش رو برای فروش گذاشت. واقعا که مایه آبروریزی بود. اون اوایل خیلی می اومد و التماس می کرد تا کمکش کنم و چند تا نمونه ناقصش رو که فروخته بود. اصلاح کنم اما من قبول نکردم. اونم تمام خرابکاریهاش رو گردن من انداخت. درسته که ما خیلی ثروتمند نیستم پسرم. اما عوضش شرافتمان را زیر پا نگذاشته ایم.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 127صفحه 19